Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
after hardening
U
دوباره سخت کردن پلاستیک
hardening
U
سخت گردانی
hardening
U
سفت شدگی
hardening
U
سخت شدن
strain hardening
U
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
work hardening
U
سخت گردانی سرد
rapid hardening
U
زود سخت
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
work hardening
U
سخت کاری فلزات
water hardening
U
سختگردانی با اب
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
hardening of concrete
U
سخت شدن بتن
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
hardening of mortars
U
سخت شدن ملاتها
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
depth of hardening zone
U
عمق سختی
air hardening steel
U
فولاد هوا سخت شده
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
rapid hardening portland cement
U
سیمان پرتلند با مقاومت زیاد
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
double in
U
081 تو
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double out
U
081 خارج
double zero
U
صفر2برابر
double-six
U
دوطرفشش
double
U
اندازه دو برابر
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
دوبار
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
U
پاروی دوسر
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double
U
فرمان بدو رو
on the double
U
بدو رو
double-take
U
یکه خوردن
double-take
U
واکنش دوگانه
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
U
دولا شدن
double up
U
دولاکردن
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
دو نفره
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
تاکردن
double
U
دو برابر
double
U
دو برابر کردن
double
U
مضاعف
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
جفت
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
U
تصویر قرینه
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
U
دولا
double
U
دوسر المثنی
double
U
همزاد
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
دویدن
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
بازی دوبل
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double refraction
U
انکسار مضاعف
double refraction
U
شکست مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double precision
U
دقت مضاعف
double ressaunt
U
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double pica
U
حروف 42 پونط
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double pole
U
با دو قطب
double pole
U
دو قطبی
double poppy
U
گل هزاره
double precision
U
دقت
double precision
U
مضاعف
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
انکسار دوبل
double sixes
U
جفت شش
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double star
U
دوگانه
double sixes
U
دو شش
double space
U
یک سطر در میان
double star
U
دوتایی
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double seam
U
درز دوبل
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double row
U
موتور
double row
U
دوطرفه
double salt
U
نمک مضاعف
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double taxation
U
مالیات مضاعف
double salt
U
ملح مضاعف
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window
U
پنجره دو جداره
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double junction
U
اتصال مضاعف
double integral
U
انتگرال دوبل
double image
U
تصویر مضاعف
double ignorance
U
جهل مرکب
double hyphen
U
این علامت //
double hook
U
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit
U
دوبله
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double-digit
<adj.>
U
دو رقمی
double helix
U
مارپیچ دوگانه
double header
U
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header
U
دوسر
double guard
U
دفاع با دو دست
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double knot
U
گره دوبل
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double organs
U
اندامهای جفتی
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor
U
دوموتوره
double minimum
U
جفت کمینه
double minded
U
بی ثبات
double minded
U
فریبنده
double minded
U
متلون
double minded
U
دودل
double mind
U
فریبنده
double mind
U
منلون
double mind
U
دردل
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double line
U
خط مضاعف
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double length
U
با طول مضاعف
double frequency
U
فرکانس دوبل
double bluff
U
دروغدرروزروشن
double cream
U
خامهزیاد
double room
U
اتاقدونفره
double-glaze
U
پنجرهدوجداره
double-glazing
U
شیشهدوجداره
double chin
U
غبغب
double blind
U
دوسوکور
double back
<idiom>
U
برگشتن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
to fold double
U
دوتاکردن
to fold double
U
دولاکردن
double-cross
<idiom>
U
گول زدن
double-talk
<idiom>
U
حرف بیمعنا
a double bed
U
یک تخت دو نفره
a double room
U
یک اتاق دو نفره
I'd like a double room
U
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
with double cream
U
با کرم یا خامه زیاد
double ring
U
گوددوبله
double chins
U
غبغب
double bill
U
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bed
U
تختخوابدوطبقه
double-blank
U
دوطرفسفید
double zero key
U
کلیددوصفر
double sink
U
سینکدوتایی
double sharp
U
نیمپردهبالاییجفتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com