Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double cream
U
خامهزیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
with double cream
U
با کرم یا خامه زیاد
Other Matches
cream
U
هر چیزی شبیه سرشیر
cream
U
سرشیر
cream
U
کرم
cream
U
زبده
cream
U
کرم رنگ سرشیر بستن
cream
U
ضربه محکم به توپ
cream
U
میله پرش
cream
U
کرم، خامه، سرشیر
with cream
U
با خامه
Cream
<adj.>
<noun>
U
رنگ کرم
cream jug
U
جایخامه
ice cream
U
بستنی
cream of the crop
<idiom>
U
انتخاب عانی
whipping cream
U
خامهی پر چربی
face cream
U
کرم صورت
cream coloured
U
خامهای
cream coloured
U
خامهای رنگ شکری
single cream
U
خامهپرچرب
clotted cream
U
نوعیخامهکهدرجنوبغربیانگلیستولیدمیشود
cream of lime
U
دوغاب اهک غلیظ
cream cracker
U
نوعیبیسکوئیت
cream tea
U
نوعیعصرانهمتشکلازچای
cream of tartar
U
کرم تارتر
cream separator
U
خامه گیر
sour cream
U
خامه ترش
with single cream
U
با کرم یا خامه کم
cream caramel
U
کرم کارامل
cream tea
U
مرباو...
cream of tarter
U
طرطیر
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
cream cheese
U
پنیری که با شیر خامه دارتهیه شود
scalded cream
U
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
raw cream
U
خامه
cold cream
U
یکجور مرهم
ice cream freezer
U
فرف بستنی سازی
The cream wont keep tI'll tomorrow .
U
خامه تا فردا خراب می شود
ice cream bar
U
بستنی چوبی
[غذا و آشپزخانه]
ice-cream soda
U
یکنوعدسر
The ice-cream has not set yet.
U
بستنی هنوز سفت نشده
cream-colored wool
U
پشم شکری
[این نوع پشم مخلوطی از پشم سفید درجه یک با پشم های رنگی نیز بوده و جداسازی آن یا غیرممکن و یا دشوار می باشد. این اصطلاح به پشم زرد رنگ نیز اطلاق می شود.]
ice cream container
U
مخزن
ice cream container
U
بستنیساز
ice cream maker
U
بستنیساز
ice cream scoop
U
ملاقهبستنی
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دو برابر بزرگتر
on the double
U
بدو رو
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
اندازه دو برابر
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
دوبار
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double-take
U
واکنش دوگانه
double out
U
081 خارج
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
U
پاروی دوسر
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double up
U
دولاکردن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
دولا شدن
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
on the double
U
فرمان بدو رو
double-take
U
یکه خوردن
double zero
U
صفر2برابر
double-six
U
دوطرفشش
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double in
U
081 تو
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
دو برابر کردن
double
U
دو برابر
double
U
تاکردن
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
همزاد
double
U
جفت
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
دولا
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
تصویر قرینه
double
U
دو نفره
double
U
مضاعف
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
دوسر المثنی
double
U
دویدن
double
U
بازی دوبل
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double refraction
U
انکسار مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double window
U
پنجره دو جداره
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double precision
U
دقت مضاعف
double precision
U
مضاعف
double precision
U
دقت
double poppy
U
گل هزاره
double pole
U
دو قطبی
double pole
U
با دو قطب
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double pica
U
حروف 42 پونط
double refraction
U
شکست مضاعف
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
انکسار دوبل
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
U
دوگانه
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double space
U
یک سطر در میان
double sixes
U
دو شش
double sixes
U
جفت شش
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double star
U
دوتایی
double seam
U
درز دوبل
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double salt
U
ملح مضاعف
double salt
U
نمک مضاعف
double row
U
دوطرفه
double row
U
موتور
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double dealing
U
حقه بازی
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double junction
U
اتصال مضاعف
double integral
U
انتگرال دوبل
double image
U
تصویر مضاعف
double ignorance
U
جهل مرکب
double hyphen
U
این علامت //
double hook
U
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit
U
دوبله
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double guard
U
دفاع با دو دست
double helix
U
مارپیچ دوگانه
double header
U
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header
U
دوسر
double knot
U
گره دوبل
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double-digit
<adj.>
U
دو رقمی
double organs
U
اندامهای جفتی
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor
U
دوموتوره
double minimum
U
جفت کمینه
double minded
U
بی ثبات
double minded
U
فریبنده
double minded
U
متلون
double minded
U
دودل
double mind
U
فریبنده
double mind
U
منلون
double mind
U
دردل
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double line
U
خط مضاعف
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double length
U
با طول مضاعف
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
double taxation
U
مالیات مضاعف
a double bed
U
یک تخت دو نفره
double weft
U
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-faced
U
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-blank
U
دوطرفسفید
double zero key
U
کلیددوصفر
double sink
U
سینکدوتایی
double sharp
U
نیمپردهبالاییجفتی
double seat
U
صندلیدونفره
double scull
U
پارویدوبله
double ring
U
گوددوبله
double reed
U
نوعیآلتموسیقیدوبله
double plate
U
صفحهیدوبله
double pennant
U
پرچمدوگوش
double handles
U
دستهدوبله
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double-talk
<idiom>
U
حرف بیمعنا
double-cross
<idiom>
U
گول زدن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
double-glazing
U
شیشهدوجداره
double-glaze
U
پنجرهدوجداره
double room
U
اتاقدونفره
double bluff
U
دروغدرروزروشن
double bill
U
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bed
U
تختخوابدوطبقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com