Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double cloth
U
پارچه دولا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cloth
U
پارچه
cloth
U
قماش
cloth
U
کتان
to d. the cloth
U
رومیزی را برداشتن
cloth
U
روکش پارچهای
to d. a cloth red
U
پارچه ایی را رنگ قرمز زدن
to hem a cloth
U
لبه پارچهای راتوگذاشتن
to lay the cloth
U
سفره چیدن
table cloth
U
سفره
to lay the cloth
U
میزگذاردن
tea cloth
U
دستمال برای خشکاندن فنجان ها
tea cloth
U
پارچه روی سینی یا میز چای
sweat cloth
U
عرق گیر
silk cloth
U
حریر
silk cloth
U
پارچه ابریشمی
sail cloth
U
پارچه بادبانی یا شراعی
saddle cloth
U
پارچه زیر یا روی زین باشماره اسب
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
wax cloth
U
مشمع فرشی
wire cloth
U
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
table cloth
U
رومیزی
A bale of cloth.
U
یک توپ پارچه
face cloth
U
لیف
hammer cloth
U
دیزپرده
abrasive cloth
U
سمباده از جنس پارچه
cloth merchant
U
بزاز
cloth merchant
U
پارچه فروش
corded cloth
U
پارچه راه راه
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
crumb cloth
U
زیرمیزی
dish cloth
U
قاب دستمال
cloth roller
U
پیچندهپارچه
blind cloth
U
پردهکرکره
right side of a cloth
U
روی پارچه
gold cloth
U
زری
glass cloth
U
شیشه پاک کن
cloth-hall
U
بازار
cloth-hall
U
محل داد و ستد
glass cloth
U
کهنه شیشه پاک کن
foot cloth
U
غاشیه
foot cloth
U
زین پوش
foot cloth
U
قالیچه
floor cloth
U
قسمی مشمع فرشی
feeding cloth
U
مایه رسان
feeding cloth
U
پنبه رسان
oiled cloth
U
پارچه روغنی
empire cloth
U
پارچه روغنی
emery cloth
U
کاغذ سمباده
foot cloth
U
پای انداز
grille cloth
U
پارچه بلندگو
neck cloth
U
دستمال گردن
oil cloth
U
پارچه مشمعی
oil cloth
U
مشمع
neck cloth
U
کاشکول نظامی
felt cloth
U
پارچه های نمدی
waist cloth
U
لنگ
loin cloth
U
لنگ
gold cloth
U
زربفت
varnished cloth
U
پارچه اغشته
impregnated cloth
U
پارچه اغشته
pack cloth
U
لفاف بارپیچی
To smooth out a cloth by ironing it .
U
پارچه را با اطوصاف کردن
Cut your coat according to your cloth.
<proverb>
U
کت ات را به اندازه پارچه ات ببر.
wrong side of a cloth
U
پشت پارچه
This cloth dosent shrink in the wash.
U
این پارچه در آب جمع نمی شود
on the double
U
بدو رو
on the double
U
فرمان بدو رو
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
U
دولا شدن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double up
U
دولاکردن
double-six
U
دوطرفشش
double zero
U
صفر2برابر
double-take
U
یکه خوردن
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double-take
U
واکنش دوگانه
double
U
اندازه دو برابر
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
دو برابر کردن
double
U
همزاد
double p
U
پاروی دوسر
double
U
مضاعف
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
U
081 تو
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
دویدن
double
U
بازی دوبل
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
دو برابر
double
U
تصویر قرینه
double
U
تاکردن
double
U
دو نفره
double out
U
081 خارج
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
جفت
double
U
دولا
double
U
دوسر المثنی
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
دوبار
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
مضاعف نمودن
double line
U
خط مضاعف
double mind
U
منلون
double minded
U
بی ثبات
double minded
U
فریبنده
double minded
U
متلون
double minded
U
دودل
double mind
U
دردل
double tongued
U
دوزبانه تزویرامیز
double mind
U
فریبنده
double integral
U
انتگرال دوبل
double star
U
دوگانه
double taxation
U
مالیات مضاعف
double tent
U
چادر دو نفره
double the edge
U
لب گردانیدن
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double ignorance
U
جهل مرکب
double image
U
تصویر مضاعف
double junction
U
اتصال مضاعف
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double hyphen
U
این علامت //
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double knot
U
گره دوبل
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double tongued
U
دارای دوقول
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double length
U
با طول مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double team
U
تیم دونفره
double minimum
U
جفت کمینه
double precision
U
دقت
double row
U
دوطرفه
double row
U
موتور
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double refraction
U
انکسار دوبل
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
شکست مضاعف
double refraction
U
انکسار مضاعف
double pole
U
با دو قطب
double punch
U
منگنه مضاعف
double precision
U
دقت مضاعف
double precision
U
مضاعف
double pole
U
دو قطبی
double salt
U
نمک مضاعف
double salt
U
ملح مضاعف
double seam
U
درز دوبل
double motor
U
دوموتوره
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs
U
اندامهای جفتی
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double pica
U
حروف 42 پونط
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
U
دوتایی
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double space
U
یک سطر در میان
double sixes
U
دو شش
double sixes
U
جفت شش
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double poppy
U
گل هزاره
double track
U
دو
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-faced
U
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double weft
U
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
U
حمام آب
double boiler
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream
U
با کرم یا خامه زیاد
I'd like a double room
U
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room
U
یک اتاق دو نفره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com