English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
door-frame U چارچوب در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
door frame U چارچوب در
middle rial of door frame U قیدچه
top and bottom rail of door frame U پاسار
door to door selling U فروش کالا بصورت دوره گردی
frame U فریم
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame U بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
frame U کنترل هایی
frame U هیکل حالت موقتی
frame U کالبد
frame U استاتور استخوان بندی
frame U تنه
frame U قاب چارچوب کمان
frame U قاب کردن
frame-up U پرونده سازی
to frame someone U کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
frame up U دسیسه
frame up U توط ئه
frame up U دوز وکلک
K-frame U قاببصورتحرفk
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
saw frame U کمان اره
frame-up U توط ئه
frame U دنده عرضی
frame U قاب کادر
frame U ساختمان
frame U چارچوب
frame U قاب کردن قاب گرفتن
frame U تنظیم کردن
frame U باربست
frame U منطق اسکلت
frame U قاعده
frame U فرمول
frame U بیان کردن
frame U قاب
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
frame U چهارچوب تنه
frame U بدن
frame U پاپوش درست کردن
frame U سازه
frame U قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame U قواره
frame U چهارچوب
frame U شاسی
frame U صحنه
frame of an apparatus U شاسی
frame frequency U بسامد صحنه
frame of hachsaw U کمان اره چکی
freeze-frame U قاب ایستا
frame of hachsaw U کلاف اره چکی
time frame U چارچوب زمانی
frame partition U جداگر سازه دار
frame partition U تیغه تیرپایهای
frame partition U تیغه قالبی
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame antenna U انتن چارگوش
timber frame U قالبچوبی
frame of mind U حالتذهنیفرد
climbing frame U وسیلهایمخصوصبازیکودکان
wire frame U قالبفلزی
web frame U قالبشبکهای
warping frame U قالبپیچنده
walking frame U قالبچهارپا
vertical frame U قالبعمودی
to connect to frame U اتصال به بدنه
two light frame U پنجره دو قلو
two light frame U پنجره دوچشمه
cold frame U سرما دورکن
freeze-frame U قاب ایستایی
track frame U قالبشیار
burner frame U سوخت
frame work U چهارچوب
full frame U قاب کامل
frame push U اهرم فشاردهنده
pack frame U کوله پشتی زین دار
page frame U قالب صفحه
page frame U قاب صفحه
picture frame قاب عکس
piling frame U داربست
plan frame U چارچوب برنامه
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
burner frame U قالب
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
space frame U قاب سه بعدی
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
frame stile U قالبنردبانی
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
sill of frame U آستانهقاب
sash frame U حمایلقاب
roller frame U قالبدورانی
portal frame U قالبدرگاهی
overhead frame U قالببالایسر
metal frame U قالبفلزی
machine frame U چارچوب دستگاه
magnet frame U یوغ اهنربایی
main frame U کامپیوتر بزرگ
mast frame U قاب چهارگوش
reference frame U دستگاه مقایسهای
mirror frame U جعبه اینه
head of frame U سرقاب
time frame U مدت لازم
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
frame of reference U چهارچوب داوری
crane frame U چارچوب جرثقیل
frame agreement U توافق اولیه
distribution frame U مقسم
chassis frame U چارچوب شاسی
window frame U قاب پنجره
window-frame U قاب پنجره
frame-ups U توط ئه
frame-ups U پرونده سازی
bar frame U تیرک قاب
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
box-frame U قاب صندوقی
c frame press U پرس با قالب "سی " شکل
casement frame U قاب بازشو
warp frame U قاب چله
gap frame press U پرس "سی " شکل
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
track roller frame U قالبگردندهشیاردار
intermediate distribution frame U مقسم میانی
micro to main frame U پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
wood frame construction U ساختمان با استخوانبندی چوبی
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
double frame hobbing machine U دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
frame of mind (good or bad) <idiom> U
next door to U غریب
door-to-door U خانه به خانه
next door to U تقریبا
behind the door U پشت در
out of door U فضای ازاد
door to door U خانه به خانه
There is somebody at the door . U یک کسی دم در است
He is next door. U او [مرد] نزد همسایه است.
at the door U دم در
out of door U در هوای ازاد
next door [to] <adv.> U جنبی
out of door U خارج ازمنزل
door U راهرو
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
out door U بیرونی
out door U بیرون
next door U جنب این خانه
door way U جای در
next door [to] <adv.> U همسایه ای
is these a at the door U ایاکسی هم درهست
next door to U نزدیک
door way U مدخل
door U درب
next door [to] <adv.> U پهلویی
door way U راهرو
door U در
next door U خانه پهلویی
stage door U در عقب صحنه
entry door U در ورودی
door handle U دستگیرهدر
to panel a door U تنکه بدر گذاشتن
door pillar U ستوندر
door pocket U جیبدر
entrance door U در جلویی [ساختمان]
entry door U در جلویی [ساختمان]
door grip U دستگیرهدر
door shelf U درقفسه
entrance door U در ورودی
to show one to the door U کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
access door U درورودی
bow door U درخمشده
to rattle at the door U تغ تغ در زدن
to open the door to U مجال دادن
trap door U دریچه
to keep the wolf from the door U خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to drum at a door U درکوبیدن
front door U دراصلیساختمان
two leafs door U در دو لته
conventional door U درمعمولی
two leafs door U در دو لنگه
to drum at a door U درزدن
door-jamb U [تیر عمودی چارچوب در]
door-handle U اهرم در
door-furniture U پاشنه ی در
door-case U چارچوب در
bridal door U [مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
types of door U انواعدر
vent door U درنفوذباد
keep the wolf from the door <idiom> U نان بخور و نمیری گیر آوردن
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
The door is jammed. در گیر کرده است.
The door is jammed. در باز نمیشود.
show someone the door <idiom> U خواستن از کسی که برود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com