Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
doctor to the company
U
پزشک شرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !
U
مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
doctor
U
درجه دکتری دادن به
doctor of d.
U
حکیم الهی
He has been to see the doctor.
U
او
[مرد]
نزد دکتر بود.
to go to this doctor and that
U
این حکیم وان حکیم کردن
doctor-to-be
U
پزشک آینده
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
doctor
U
پزشک دکتر
to go to this doctor and that
U
پیش این طبیب وان طبیب رفتن
doctor
U
طبابت کردن
saw doctor
U
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
doctor of d.
U
دکتردرعالم دین
Go and fetch a doctor!
U
برو یک دکتر بیاور!
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
He's not suited for a doctor.
U
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
a fake doctor
U
پزشک قلابی
the doctor bled me
U
دکتراز من خون گرفت
mad doctor
U
پزشک دیوانگان
woman doctor
U
پزشک زن حکیم خانم طبیبه
flying doctor
U
پزشکسیار
Fetch a doctor at once.
U
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
just what the doctor ordered
<idiom>
U
herb doctor
U
پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
after death the doctor
<proverb>
U
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
attendance of a doctor
U
حضور پزشک روی رینگ بوکس
witch doctor
U
ساحر
certificate of a doctor
U
تصدیق طبیب
certificate of a doctor
U
گواهی پزشک
witch doctor
U
جادو گر و طبیب
family doctor
U
پزشک خانواده
spin doctor
U
متخصصروابطاجتماعی
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
The doctor is a busy man .
U
دکتر سرش شلوغ است
the doctor ordered an ointment
U
پزشک مرهم تجویز کرد
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects.
U
در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
company
U
گروهان همراه کسی رفتن
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company
U
باهم بودن
Two is company , three is none .
<proverb>
U
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
company
U
شریک
company
U
همراه
company
U
گروهان
to keep company with
U
همراه بودن با
company
U
تجارتخانه
to keep company
U
باهم امیزش کردن
company
U
دسته هیئت بازیگران
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
in company
U
درجمعیت
in company
U
باجمع
in company with
U
همراه
in company with
U
باتفاق
company
U
مصاحبت کردن با
company
U
گروه
company
U
جمعیت
in company
U
دسته جمعی
company
U
کمپانی
company
U
انجمن
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company
U
شرکت
associated company
U
شرکت وابسته
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
software company
U
شرکت نرم افزاری
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
to keep a person company
U
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
subsidiary company
U
شرکت فرعی
supply company
U
شرکت تامین کننده
stock company
U
شرکت سهامی
ship's company
U
خدمه ناو
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
shipping company
U
شرکت کشتی رانی
shipping company
U
شرکت حمل و نقل
to break company
U
جدایی کردن
trading company
U
شرکت تجارتی
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
offshore company
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
article of a company
U
اساسنامه شرکت
Company town
U
شهرک کارگران
directorate
[of a company]
U
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
U
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
unlimited company
U
شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
He is a new face in the company .
U
چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
What's your insurance company?
U
شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody
U
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
aircraft company
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
public company
U
شرکت سهامی عام
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company
U
holdingcompany
cooperative company
U
شرکت تعاونی
mutual company
U
شرکت تعاونی
dissolution of a company
U
انحلال شرکت
winding up of a company
U
انحلال شرکت
finance company
U
شرکت تامین مالی
finance company
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
fire company
U
شرکت اتش نشانی
growth company
U
شرکت در حال گسترش
headquarters company
U
گروهان ارکان
headquarters company
U
گروهان قرارگاه
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
U
شرکت مرکزی
holding company
U
شرکت مالک
holding company
U
شرکت صاحب سهم
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
company union
U
اتحادیه شرکت
company team
U
تیم مرکب
acting company
U
شرکت عامل
affiliated company
U
شرکت وابسته
branch of a company
U
شعبه شرکت
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
commercial company
U
شرکت تجاری
company commander
U
فرمانده گروهان
company funds
U
اعتبارات گروهانی
company grade
U
در رده گروهان
company grade
U
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law
U
قوانین شرکت
company law
U
قوانین مربوط به شرکتها
company network
U
شبکه همکار
company network
U
شبکه شرکت
company seal
U
مهر شرکت
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
company secretary
U
منشی شرکت
company team
U
تیم گروهانی
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
service company
U
گروهان خدمات
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
parent company
U
شرکت مادر
parent company
U
شرکت اصلی
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
private company
U
شرکت خصوصی
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company
U
شرکت خصوصی
separate company
U
گروهان مستقل
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
ship's company
U
پرسنل ناو
holding company
U
کمپانی مسلط
electric company
U
شرکت برق
incorporated company
U
شرکت ثبت شده
invalidation of company
U
بطلان شرکت
insurance company
U
شرکت بیمه
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
The hell with the company (office).
U
گور بابای شرکت ( اداره )
terminal service company
U
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
Our company has some pecuniary difficulties .
U
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
standard oil company
U
شرکت نفت استاندارد
standard oil company
U
استاندارد اویل کمپانی
Iran Carpet Company
U
شرکت سهامی فرش ایران
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
Our company is oprerating in several countries .
U
شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
joint-stock company
U
شرکت سهامی
part company with a person
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
consumers cooperative company
U
شرکت تعاونی مصرف
producers cooperative company
U
شرکت تعاونی تولید
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
extend the life of the company
U
امتداد مدت شرکت
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
unlimited liability company
U
شرکت تضامنی
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
head office of company
U
مرکز اصلی شرکت
joint stock company
U
شرکت سهامی
To lay the foundation of a company.
U
پایه واساس شرکتی راریختن
computer leasing company
U
شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
computer serrices company
U
شرکت خدمات کامپیوتری
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
private joint stock company
U
شرکت سهامی خاص
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
public joint stock company
U
شرکت سهامی عام
employer's liability insurance company
U
شرکت بیمه
Saving your presence . present company excepted .
U
بلانسبت شما !
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com