English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disciplinary action U تنبیه انضباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disciplinary U نظم دهنده انضباطی
disciplinary U اهل انضباط
disciplinary U انتظامی
disciplinary U تادیبی وابسته به تربیت
disciplinary U انضباطی
disciplinary U تنبیه انضباطی
disciplinary barracks U زندان دژبان
disciplinary barracks U ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
disciplinary barracks U زندان انضباطی
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court U محمکه انتظامی
disciplinary tribunal U دادگاه انتظامی
disciplinary punishment U کیفر انضباطی
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
disciplinary segregation U زندان انضباطی
disciplinary segregation U بازداشت دربازداشتگاه
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
disciplinary training center U دارالتادیب
disciplinary training center U مرکز اموزش زندانیان نظامی
hight disciplinary court of judges U دادگاه عالی انتظامی قضات
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U عمل انجام شده
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
out of action U خراب
out of action U خارج ازنبرد
immediate action U عملیات فوری
out of action U از نبرد خارج شده
course of action U روش انجام کار
course of action U راه کار
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
right of action U حق ترافع
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق اقامه دعوی
appropriate action U اقدام مقتضی
self action U عمل فی نفسه
self action U خود عملی
immediate action U عکس العمل فوری
out of action U غیر فعال
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U پیکار
action U نبرد
action U تاثیر اثر جنگ
action U اشاره
action U جریان
action U جنبش حرکت
action U جدیت
action U رفتار
action U فعل اقدام
action U عملیات جنگی
action U عمل
action U کار
action U کردار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U جنگ عملیات
action U تمرین
action U بازی
action U جریان حقوقی تعقیب
action U اقامهء دعوا
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U طرز عمل
action U گزارش وضع
action U کار اقدام
action U سهم سهام شرکت
action U انجام کاری
action U اقدام
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U کنش
action U اژیرش
action U اثر
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U لیست امکانات
action U جنگ
action U جنبش
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
personal action U دعوی منقول
personal action U دعوی شخصی
shock action U عمل شوک
quantum of action U مقدار اثر
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
preventive action U اقدامات احتیاطی
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action U دعوی مالکیت
plan of action U طرح عملیات
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
mine action U عمل کردن به صورت مین
local action U تخلیه موضعی باتری
locking action U اثر سدکنندگی
mass action U عمل کلی
mass action U قانون اثر جرم
mine action U عمل مین
killed in action U کشته جنگی
killed in action U تلف شدن در جنگ
inductive action U اثر القاء
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
impluse action U انتخاب شماره
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
impact action U عمل ترکش
impact action U اثر انفجار
legal action U اقدام قانونی
preventive action U اقدامات تامینی
killed in action U کشته
speed of action U سرعت حرکت
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
industrial action U عملوکارصنعتی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
speed of action U درجه تندی
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
He is a man of action. U مردعمل است
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
quick in action U فرز
quick in action U چابک
quick in action U جلد
quick action U عمل ضربتی انی
quick action U عمل انی ماسوره
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
real action U دعوی غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
scene of action U صحنه عملیات
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
speed of action U سرعت انتقال
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
quantum of action U کوانتوم اثر
action potential U پتانسیل کار
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station U محل جنگ
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement U دستورالعمل اقدام
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
civil action U دعوی مدنی
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action U حق بالقوه
chos in action U حق دینی
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
action research U پژوهش عمل نگر
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action for cancellation U اقدام به ابطال
action for cancellation U اقدام به لغو
action for avoidance U اقدام برای لغو
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
action cuttent U پتانسیل عمل
action at low U اقدام قانونی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action U اثر سائیدگی
action front U حاضر به تیر
action in personam U دعوی بر علیه شخص
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
action principle U اصل کنش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com