English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
Other Matches
honor U امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف
honor U افتخار
honor U جلال
honor U درجه نشان
honor U پذیرفتن برات
honor U احترام کردن به
upon my honor U به شرافتم سوگند
honor U شاگر اول شدن
honor U امتیازتحصیلی اوردن
honor U محترم شمردن
honor U عزت افتخار
his honor U جناب .....
honor U شرف
honor U شرافت
honor U ابرو ناموس
honor U عفت
honor U نجابت تشریفات
honor U جناب
honor U حضرت
honor U احترام
honor U امتیازویژه
maids of honor U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
Word of honor . U قول شرف
place of honor U مکان پر افتخار
royal honor U امتیازپادشاهی
maid of honor U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
pledge one's honor U قول شرف دادن
field of honor U صحنه دوئل
guard of honor U پاسدار تشریفات
guard of honor U گارد احترام
matron of honor U ساقدوش عروس
matron of honor U بانوی محترمه ملازم عروس
medal of honor U مدال افتخار
medal of honor U نشان افتخار
royal honor U درجه سلطنتی
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
He is jealous . He is sensitive on matters of honor . U غیرتی است
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U ازاد کردن
discharge U تبرئه
discharge U مفاصا تصفیه
discharge U پرداخت
discharge U رفع اتهام
discharge U منفصل یااخراج کردن
discharge U ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U دشارژ
discharge U تخلیه الکتریکی
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharge U خارج کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U تخلیه
discharge U خالی کردن
discharge U درکردن
discharge U مرخص کردن
discharge U اداء کردن
discharge U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
discharge U بده
discharge U برون ریزی
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharge U دبی
discharge U گذر حجمی در واحگ زمان
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
discharge U تادیه کردن
discharge U خالی کردن باتری
discharge U ابراء
discharge U تادیه
discharge U خالی کردن گلوله
discharge U تخلیه بار
utilizable discharge U بده مفید
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
discharge bay U صفحهشارژنشده
discharge pipe U لولهتخلیه
discharge system U سیستمتخلیه
discharge tube U مجرایتخلیه
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
neural discharge U تخلیه عصبی
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
discharge tube U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
to discharge a guarantee U ضمانتی را ازاد کردن
surging discharge U تخلیه نوشی
point discharge U تخلیه نقطهای
residual discharge U تخلیه مانده
mutual discharge U مبارات
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
non self maintained discharge U تخلیه وابسته
order of discharge U حکم تصفیه
order of discharge U حکم برائت ذمه
oscillating discharge U تخلیه مواج
undulatory discharge U تخلیه مواج
second townsend discharge U تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge U تخلیه ناوابسته
honorable discharge U ترخیص محترمانه
honorable discharge U ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
spontaneous discharge U شلیک خودانگیخته
impulse discharge U تخلیه ضربهای
implusive discharge U تخلیه غیر متناوب
internal discharge U تخلیه داخلی
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
lightning discharge U تخلیه اتمسفری
main discharge U تخلیه اصلی
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
conditional discharge U ازادی مشروط
discharge head U سر لوله
discharge hydrograph U منحنی بده
coefficient of discharge U ضریب جریان
discharge nozzle U فواره تخلیه
discharge of affect U برون ریزی هیجانی
discharge of chips U تخلیه براده ها
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids U بده جامد
sediment discharge U بده جامد
discharge opening U مجرای تخلیه
discharge pressure U فشار تخلیه
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
discharge recorder U تخلیه نگار
discharge resistance U مقاومت تخلیه
discharge spout U ناودانه ی تخلیه
discharge head U ارتفاع تخلیه
discharge gate U دریچه تخلیه
corollary discharge U تخلیه تبعی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
corona discharge U تخلیه کورونا
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
coefficient of discharge U ضریب تخلیه
discharge capacity U فرفیت تخلیه بار
discharge capacity U فرفیت تخلیه بارانداز
discharge chute U سرسره تخلیه
discharge cock U شیر تخلیه
discharge conveyor U نوار تخلیه
discharge currect U جریان تخلیه
discharge currect U جریان دشارژ
discharge curve U منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge end U سمت تخلیه
discharge end U محل تخلیه
brush discharge U تخلیه جارویی
discharge valve U سوپاپ دود
electrical discharge U تخلیه برقی
electron discharge U تخلیه الکترونها
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
first townsend discharge U تخلیه اول تاونزند
flaming discharge U تخلیه مشتعل
average available discharge U بده میانگینی دسترس
flood discharge U بده طغیان
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
discharge of an obligation U سقوط تعهد
general discharge U ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general discharge U خاتمه خدمت
glow discharge U تخلیه تابناک
glow discharge U تخلیه تابنده
absolute discharge آزادی مطلق
average available discharge U بده متوسط مفید
discharge opening U راهگاه تخلیه
discharge valve U سوپاپ تخلیه
discharge velocity U سرعت تخلیه
discharge voltage U ولتاژ تخلیه
anuual discharge U بده سالانه
electric discharge U تخلیه الکتریکی
discharge voltage U ولتاژ دشارژ
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
disruptive discharge U تخلیه جرقهای
average discharge U بده میانگین
average discharge U بده متوسط
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
compressor discharge pressure U فشار در قسمت خروجی کمپرسور
abnormal glow discharge U تخلیه تابناک نامتعارف
capacitor discharge ignition U سیستم احتراق با انرژی زیاد
discharge rate [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
discharge rate [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
cooling water discharge U تخلیه اب سرد
incandescent cathode discharge U تخلیه کاتد ملتهب
glow discharge lamp U لامپ تخلیه کنتاکتی
electric discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
luminous discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
gas discharge arrester U برقگیر تخلیه گازی
gas discharge lamp U لامپ تخلیه گازی
gas discharge relay U رله تخلیه گازی
high rate discharge U تخلیه شدید
high frequency discharge U تخلیه فرکانس بالا
lightning discharge current U جریان تخلیه
low pressure discharge U تخلیه ی فشار ضعیف
xenon discharge lamp U لامپ تخلیهای گزنون
corona discharge current U جریان تخلیه کورونا
semi self maintained discharge U تخلیه نیم وابسته
discharge indicator disc U دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
mistake while in discharge of duty U خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com