Perdic | direction finding station | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	direction finding station U	پست جهت یابی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	direction finding U	سمت یابی کردن
	direction finding U	جهت یابی
	direction finding U	جهت یابی کردن
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	three dimensional direction finding U	جهت یابی فضایی
	radio direction finding U	پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
	direction finding aerial U	انتن جهت یابی
	radio direction finding U	جهت یابی بی سیم
	high frequency radio direction finding U	جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
	finding U	مکشوفات
	finding U	یابش
	finding U	یافته
	finding U	افزار
	finding U	انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
	finding U	کشف
	finding U	حکم
	finding U	اکتشاف
	range finding U	مسافت یابی
	range finding U	تخمین مسافت کردن
	position finding U	موقعیت یابی
	fact-finding U	ماموریتکشفحقیقت
	fitcall finding U	پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
	fault finding U	عیب یابی
	cost finding U	ارزش یابی
	fact finding body U	کمیسیون تحقیق
	fact finding body U	هیات تحقیق
	radio position finding U	روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
	direction U	هدایت رهبری
	direction U	ارشاد
	direction for use U	دستوراستعمال
	direction U	کارگردانی
	direction U	گرا
	direction U	سازمان دهی یامدیریت
	direction U	دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
	direction U	راستا
	direction U	امتداد
	direction U	مسیر هدایت کردن
	direction U	دستورالعمل جهت
	direction U	سمت
	direction U	هدایت
	direction U	سو
	direction U	سمت بافت
	direction to be followed U	جهتحرکت
	direction U	سرپرستی
	Y direction U	حرکت عمودی
	direction U	جهت خواب فرش
	self direction U	خودفرمان
	X direction U	حرکت افق
	direction U	جهت
	direction U	مسیر
	direction U	اداره جهت راه
	direction U	رهبری
	direction U	دستور
	direction finder U	دستگاه جهت یاب
	art direction U	آرایش
	art direction U	دکور
	direction indicator U	دستگاه جهت نمایی
	direction of a current U	current a of set
	art direction U	ترکیب
	direction of attack U	سمت تک
	direction of attack U	سمت حمله
	direction of fire U	سمت تیر
	direction of thread U	سوی پیچش پیچ
	direction finder U	راستایاب
	direction finder U	جهتیاب
	compass direction U	گرای مغناطیسی
	compass direction U	جهت قطبنمای مغناطیسی
	fire direction U	هدایت کردن اتش
	cutting direction of a saw U	جهات برش اره
	direction board U	صفحه سمت نما
	direction board U	پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
	direction center U	مرکز هدایت عملیات
	briefing direction U	دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
	direction center U	مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
	direction finder U	جهت یاب
	bearing direction U	جهت قرار گرفتن یاطاقان
	direction finder U	جهت یاب رادیویی
	direction finder U	سمت یاب
	direction finder U	جهت یاب خودکار
	compass direction U	سمت قطب نما
	direction of thread U	جهت پیچ
	stage direction U	مدیریت
	instrument direction U	سمت اندازه گیری شده
	instrument direction U	سمت زاویه یاب
	magnetic direction U	جهت مغناطیسی
	main direction U	جهت اصلی
	in the opposite direction. U	در جهت مخالف
	wind direction U	جهتوزشباد
	reaction direction U	جهتواکنش
	direction of points U	جهتیاب
	direction of Mecca U	بهجهتمکه
	the direction to mecca U	قبله
	stage direction U	کاگردانی
	In the opposite direction . U	درجهت مخالف
	flow direction U	جهت گردش
	fighter direction U	هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
	field direction U	جهت میدان
	art direction U	شکل بندی
	direction rectifier U	یکسوکننده سمتی
	direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
	direction peg U	میخ نشانه
	fire direction U	هدایت اتش
	rotation in a clockwise direction U	گردش به راست
	fire direction net U	شبکه مخابراتی هدایت اتش
	wind direction and speed U	جهتوسرعتوزشباد
	current direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت جریان
	fire direction center U	مرکز هدایت اتش
	fire direction net U	شبکه هدایت اتش
	magnatic direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
	rotation in a clockwise direction U	گردش در جهت عقربه ساعت
	ina northerly direction U	بطرف شمال شمالا
	in a south easterly direction U	از جهت جنوب خاور
	ina northerly direction U	سوی شمال
	automatic direction finder U	جهت یاب اتوماتیک
	air defense direction center U	مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
	The aircrafts was flying in a northerly direction. U	هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
	Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U	زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
	on station U	پروازهواپیما بالای هدف
	way station U	ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
	way station U	ایستگاه رله مخابراتی
	station U	پایگاه
	Where is the station? U	ایستگاه کجاست؟
	station U	استقرار یافتن
	station U	مستقرکردن
	station U	محل ماموریت
	way station U	ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
	station U	یا مقصد استفاده میشود
	on station U	روی هدف
	on station U	رسیدن به هدف
	station U	وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
	on station U	اماده باش بالای هدف
	station U	نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
	station U	میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
	sub station U	پست فرعی
	station U	محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
	station U	پاسگاه
	station U	درپست معینی گذاردن
	station U	سکون پاتوق
	station U	مقام مستقرکردن
	station U	پست
	station U	رتبه
	station U	جا درحال سکون
	station U	توقفگاه نظامیان وامثال ان
	station U	موقعیت اجتماعی وضع
	station U	محل
	station U	ایستگاه اتوبوس وغیره
	Is the next station ... ?	آیا ایستگاه بعدی ... است؟
	station U	وقفه
	station U	ایستگاه
	station U	جایگاه
	station U	مرکز
	station bar U	رستوران ایستگاه راه آهن
	repeater station U	مرکز تقویت کننده
	serivce station U	ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
	station bill U	لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
	station house U	ایستگاه کلانتری
	station complement U	پرسنل خدماتی پایگاه
	station complement U	پرسنل ثابت یک پایگاه
	station car U	اتومبیل استیشن
	station break U	وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
	slave station U	ایستگاه فرعی
	station bill U	جدول محلها
	station house U	مرکزکلانتری
	regulating station U	پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
	remote station U	ایستگاه راه دور
	orienting station U	ایستگاه توجیه
	police station U	مرکز پلیس
	pumping station U	ایستگاه تلمبه زنی
	police station U	کلانتری
	remote station U	ایستگاه دور دست
	railway station U	ایستگاه راه اهن
	transfer station U	محل اعزام افراد
	reading station U	ایستگاه خواندن
	reception station U	پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
	reception station U	دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
	reference station U	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
	pumping station U	تلمبه خانه
	relay station U	ایستگاه رله
	relay station U	ایستگاه واسطه
	remote station U	ایستگاه دوردست
	shunting station U	ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
	station house U	ایستگاه راه اهن
	station keeping U	در خط نگهداشتن ناو
	goods station U	ایستگاهکالاهایتجارتی
	coach station U	پارکینگوایستگاهدرشکه
	polling station U	حوزهرایگیری
	tracking station U	ایستگاه ردیابی
	To marry below ones station. U	با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
	work station U	محل کار
	wireless station U	ایستگاه بی سیم
	wireless station U	فرستنده
	intercom station U	ایستگاهداخلی
	local station U	ایستگاهکانونی
	train station U	ایستگاهقطار
	station platform U	سکویایستگاه
	station model U	مدلهواشناسی
	station entrance U	ورودیایستگاه
	station circle U	چرخههواشناسی
	receiving station U	ایستگاهدریافت
	underground station U	ایستگاهزیرزمینی