English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct air support center U مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
direct support U تکیه گاه بی واسطه
direct support U کمک مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
direct <adj.> U بلافاصله
direct U امرکردن
direct U اداره کردن هدایت کردن
direct U نظارت کردن
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U متوجه ساختن
direct U قراول رفتن
direct U مدیریت یا سازمان دهی
direct <adj.> U مستقیم
direct U دستورات برنامه که به صورت کد مطلق نوشته شده اند
direct U اداره کردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
direct U دستور دادن دستورالعمل دادن
direct U هدایت کردن
direct U مستقیم یابدون شریک سوم
direct U رهبری کردن
direct U راسته
direct <adj.> U بدون واسطه
direct U : دستور دادن
direct <adj.> U دست اول
direct U : مستقیم معطوف داشتن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
support U حمایت کردن
support U تقویت تایید
support U تایید کردن
support U تایید کردن نگهداری
support U تقویت
support U تکیه گاه پایه
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support U تحمل کردن
support U کمک کردن یا کمک به اجرا
support U متکفل بودن
support U حق مالکیت
support U نگهداری کردن
support U نگهدارنده
support U حمایت
support U پشتیبانی کردن
support U پشتیبان زیر برد زیر بری
support U کمک
support U پشتیبان
support U تکیه گاه تصدیق کردن
support U پایه
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
support U تکفل کردن
support U پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support U تکیه گاه
support U پشتیبانی
support U نگاهداری
in support of U در پشتیبانی
in support of U در پشتیبانی از
Thank you for your support U با تشکر برای پشتیبانی شما.
Thank you for your support U با تشکر برای حمایت شما.
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
right of support U حرمت ملک
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
support U مقر
support r U حامی
support r U پشتیبان
self support U حمایت از خود
support r U نگهدار
self support U استقلال مالی
support U پشتگرمی
direct current U جریان دائم
draw direct U مستقیماگ روی صحنه ونه روی بافر حافظه
direct therapy U درمان رهنمودی
direct involvement U offence an committing in مباشرت
direct laying U روانه کردن مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
direct involvement U مباشرت در جرم
direct killing U قتل به مباشرت
direct labour U دستمزد مستقیم
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
direct material U مواد مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct measurement U اندازه گیری مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct access U دستیابی مسقیم
direct access U دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct access U دستیابی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct psychotherapy U روان درمانی رهنمودی
direct processing U پردازش مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
direct observation U مستقیمامشاهده کردن
direct oration U گفته یا قول مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
direct pressure U فشار مستقیم
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
direct address آدرس مستقیم
direct addressing U نشان دهی مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct exchange U تعویض باداغی
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct access U دسترسی مستقیم
direct file U فایل مستقیم
direct coupled U مستقیما جفت شده
direct cost U هزینه مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
direct addressing U ادرس دهی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
direct analysis U تحلیل رهنمودی
direct casting U ریخته گری مستقیم
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
direct file U پرونده مستقیم
Is it a direct flight? U آیا پرواز مستقیم است؟
direct taxation U مالیات مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
direct objects U چیز
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits U اصابت مستقیم
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hit U اصابت مستقیم
direct object U مفعول صریح
direct object U مفعول بیواسطه
direct object U مفعول مستقیم
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
direct objects U OPERAND
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct taxation U اخذ مالیات بصورت مستقیم
direct current U جریان مستقیم
direct rule U حکومتایالتیومحلی
direct debit U سفته-وجهالزمان
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
direct current U جریان یکسو
direct current U جریان برق مستقیم
direct objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
direct objects U مورد
direct objects U شیئی
direct objects U مخالفت کردن
direct objects U کالا اعتراض کردن
direct objects U مفعول
direct objects U هدف
direct objects U موضوع منظره
direct objects U شی ء
direct objects U مقصود
direct objects U دلیل اوردن
direct objects U نماش داده می شوند
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
direct objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
direct objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
direct objects U چیز ماده خارجی
direct objects U موضوع
support structure U ساختارپشتیانیکننده
elastic support U تکیه گاه ارتجاعی
emotional support U حمایت عاطفی
electrode support U پایه الکترد
income support U پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
to demonstrate in support of something U بطرفداری از چیزی تظاهرات کردن
logistic support U پشتیبانی تدارکاتی
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
fire support U پشتیبانی اتش
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
support leg U پایهکمکی
barrier support U نگهدارندهمانع
support pression U فشار تکیه گاه
support point U نقطه امن
support movement U تغییر مکان تکیه گاه
support library U کتابخانه پشتیبان
support conditions U شرایط تکیه گاهی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرماندهی پشتیبانی
support clamp U تیر یک طرف گیردار
support brigade U تیپ پشتیبانی
support bearing U تکیه گاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com