English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dinner wagon U میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on the wagon <idiom> U الکل ننوشیدن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
wagon U با واگن حمل کردن
wagon U ارابه بارکش
wagon U واگن
well wagon U واگنفرورفته
wagon master U رئیس قطار
wagon master U مسئول واگن
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
wagon vault U طاق گهوارهای
patrol wagon U اتومبیل پلیس
railway wagon U واگن راه اهن
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
wagon lit U اطاق ترن دارای خوابگاه
wagon lit U واگون لی
wagon vault U طاق اهنگ
tower wagon U اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
station wagon U استیشن واگن
fall off the wagon <idiom> U دوباره به موادمخدر روی آوردند
station wagon U ماشین کبریتی
goods wagon U واگنحملکالا
chuck wagon U واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
wagon tent U چادرواگنی
tank wagon U واگنمخزندار
hopper tank wagon U واگنمخزنگردمانند
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
hopper ore wagon U واگنحملسنگمعدن
bogie tank wagon U واگنتانکر
wood chip wagon U واگنتراشهچوب
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
We were having dinner when. . . U داشتیم شام می خوردیم که ..
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
dinner U ناهار
to get dinner U ناهارخوردن
dinner U مهمانی
dinner U شام
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Well discuss it at dinner. U سر شام صحبت خواهیم کرد
dinner etc. is served U غذا آماده است
It wasnt much of a dinner . U زیاد شام مهمی نبود
To disg up the dinner . U شام را کشیدن
WI'll you stay for ( to ) dinner? U برای شام بمانید (می مانید؟)
We had a gorgeous dinner . U شام معرکه یی خوردیم
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
dinner jacket U لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jacket U اسموکینگ
dinner jackets U اسموکینگ
Well discuss it at dinner. U سرت رابلند کن ببینم
dinner table U میزغذاخوری
shore dinner U غذای دریایی
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
to orders dinner U دستور ناهار دادن
dinner jackets U لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner fork U چنگالغذاخوری
dinner knife U چاقویغذاخوری
dinner plate U بشقابپلوخوری
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
dinner is served U شام حاضراست
dinner is ready U است
dinner service U فروفغذاخوری
dinner is ready U ناهاراماده
dinner party U میهمانیشام
dinner dance U میهمانیرقص
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
She gave us quite a decent dinner. U یک شام خیلی حسابی به ماداد
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
The library is the obvious place for the after-dinner hours. U کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com