Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
digital
U
آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
digital
U
دیجیتالی
digital
U
انگشتی
digital
U
رقمی وابسته به شماره
digital
U
دیجیتال
digital
U
رقمی
digital
U
پنجهای
digital circuit
U
مدار رقمی
digital channel
U
مجرای رقمی
digital channel
U
کانال رقمی
digital analog
U
رقمی به قیاسی
digital research inc
U
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
digital monitor
U
مونیتور رقمی
digital signal
U
علامت رقمی
digital signal
U
سیگنال دیجیتالی
digital sorting
U
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
analog to digital
U
انالوگ به دیجیتال
analog digital
U
قیاسی به رقمی
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
digital speech
U
گفتار دیجیتالی
digital clock
U
زمان سنج رقمی
digital clock
U
ساعت رقمی
digital control
U
کنترل دیجیتالی
digital darkroom
U
برنامهای برای بهبود تصویر
digital data
U
داده رقمی
digital data
U
داده دیجیتالی
digital integrator
U
انتگرال گیر رقمی
digital intergrator
U
انتگرالگیر رقمی
digital plotter
U
رسام دیجیتالی
digital recording
U
ضبط دیجیتالی
digital recording
U
ضبط رقمی
digital computer
U
کامپیوتردیجیتال
digital communications
U
ارتباطات دیجیتالی
digital computer
U
کامپیوتر رقمی
digital computer
U
کامپیوتر عددی
digital computer
U
کامپیوتر
digital computer
U
کامپیوتر دیجیتالی
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital repeater
U
تکرارکننده دیجیتالی
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
digital pulp
U
قسمتگوشتیانگشت
digital display
U
صفحهنمایشعددی
digital pad
U
انگشتپا
digital war
U
جنگ دیجیتال
[جنگ اینترنتی]
digital nerve
U
عصبانگشتی
digital watch
U
ساعتکامپیوتری
digital transmission
U
انتقال رقمی
pseudo digital
U
تولید شده توسط مودم و ارسالی روی خط وط تلفن
analog to digital converter
U
مبدل قیاسی به رقمی
analog to digital converter
U
تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
digital frequency display
U
شمارهتکرارنمایش
digital equipment corporation
U
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
digital signal processing
U
پردازش دیجیتالی سیگنال
analog digital converter
U
مبدل انالوگ دیجیتال
analog digital converter
U
مبدل قیاسی- رقمی
digital to analogue converter
U
مبدل دیجیتال به انالوگ
automatic digital network
U
شبکه عددی کامپیوتری
automatic digital network
U
شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
digital to analog converter
U
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
digital tape cassettes
U
نوار کاست رقمی
digital data transmission
U
ارسال دیجیتالی داده
digital subscriber line
[DSL]
U
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
musical instrument digital interface
U
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
digital video effects monitor
U
صفحهنمایشدیجیتالی
digital video special effects
U
نمایشمخصوصعددیعوامل
musical instrument digital interface
U
میانجی رقمی الات موسیقی
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
U
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
U
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read out
U
بلند خواندن
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
read only
U
تنها خواندنی
read only
U
فقط خواندنی
read out
U
بازخوانی
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read
U
خواندن
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
well-read
U
با اطلاع
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
well read
U
با اطلاع
read
U
قرائت کردن
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
بازخواندن
read
U
تعبیر کردن
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
استنباط کردن
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
write once read many
U
چند بار بازیاب
scatter read
U
پراکنده خوانی
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
write once read many
U
یکبار نویس
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
write once read many
U
چند باربخوان
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
Read the story
U
فرم تریو
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
he can read the sky
U
ستاره شناس است
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read head
U
نوک خواننده
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
read head
U
نوک خواندن
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read
U
شیر دادن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
read ink
U
ink nonreflective
deep read
U
بسیار خوانده
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
deep read
U
با اطلاع
destructive read
U
خواندن مخرب
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read strobe
U
بارقه خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
lip read
U
لب خواندن
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read/write
U
خواندن- نوشتن
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
to read people's hands
U
کف بینی کردن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
erasable programmable read only memory
U
eprom
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com