Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
development countries
U
کشورهای قابل توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countries
U
ییلاق
countries
U
مملکت
countries
U
دیار
countries
U
کشور
countries
U
بیرون شهر دهات
developing countries
U
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
retarded countries
U
کشورهای عقب مانده
mother countries
U
کشور اصلی
mother countries
U
میهن
advanced countries
U
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developing countries
U
کشورهای در حال توسعه
backward countries
U
کشورهای عقب مانده
developed countries
U
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
poor countries
U
کشورهای فقیر
poor countries
U
عقب مانده
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
underdeveloped countries
U
کشورهای توسعه نیافته
uncomitted countries
U
کشورهای غیرمتعهد
third world countries
U
کشورهای جهان سوم
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
Our company is oprerating in several countries .
U
شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
The English speaking-countries.
U
کشورهای انگلیسی زبان
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
Racial prejudice prevails in some countries.
U
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
Organization of Petroleum Exporting Countries
U
سازمانصادرکنندگاننفتخام
The teo countries are separated by this river.
U
این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries
U
کشورهای مرفه
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
self development
U
توسعه نفس
under development
U
دردست توسعه
self development
U
پیشرفت نفس خود پیش برد
well development
U
توسعه و شستشوی چاه
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
U
گسترش
development
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
تکامل یافتن
development
U
رشد پیشرفت
development
U
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
U
توسعه
development
U
ترقی نمو
development
U
فهور
development
U
ایجاد
development
U
بسط
development
U
رشد
development
U
پیشرفت
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
motor development
U
رشد حرکتی
recent development
U
بسط جدید
recent development
U
بسط تازه
recent development
U
فهورتازه
development budget
U
بودجه عمرانی
pole of development
U
قطب توسعه
phasess of development
U
مراحل توسعه
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
pattern of development
U
الگوی توسعه
regional development
U
توسعه منطقهای
regional development
U
توسعه ناحیهای
development system
U
سیستم توسعه یافته
flank development
U
گسترش جناحی
housing development
U
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
uneven development
U
توسعه نامتوازن
top down development
U
توسعه از بالا به پایین
technical development
U
توسعه فنی
software development
U
توسعه نرم افزاری
social development
U
توسعه اجتماعی
sexual development
U
رشد جنسی
rural development
U
توسعه روستائی
research and development
U
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
design development
U
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
base development
U
ساختن پایگاه
development order
U
دستوربهبود اماد
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
development policy
U
سیاست توسعه
development time
U
زمان توسعه
development tools
U
ابزار توسعه
development order
U
دستور ساخت اماد
development cost
U
هزینه توسعه در تولیدمحصول
child development
U
رشد کودک
combat development
U
توسعه رزمی
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
cultural development
U
توسعه فرهنگی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
base development
U
تهیه پایگاه
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
development bank
U
بانک توسعه
eco development
U
بوم گسترش
eco development
U
بوم گسترد
internal development
U
توسعه داخلی
research and development
U
تحقیق و توسعه
inward looking development policies
U
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
inward looking development policies
U
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
land development
U
احیای اراضی
manpower development
U
پرورش نیروی انسانی
mental development
U
رشد ذهنی
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
internal development
U
رشد داخلی
historical development
U
سیر تاریخی
economic development
U
توسعه اقتصادی
ecosystem development
U
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
force development
U
برنامه تامین یا بسیج یکانها
historical development
U
توسعه تاریخی
anti development policy
U
سیاست ضد توسعه
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
spike
[in a curve/development etc.]
U
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development support library
U
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
program development tools
U
ابزار توسعه برنامه
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
microcomputer development system
U
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
bayley scale of infant development
U
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale
U
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
big push theory of development
U
نظریه فشار شدید توسعه
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
U
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com