Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
development bank
U
بانک توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
U
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
self development
U
توسعه نفس
self development
U
پیشرفت نفس خود پیش برد
development
U
رشد پیشرفت
development
U
توسعه
development
U
بسط
development
U
پیشرفت
development
U
ترقی نمو
well development
U
توسعه و شستشوی چاه
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
فهور
development
U
ایجاد
development
U
تکامل یافتن
under development
U
دردست توسعه
development
U
گسترش
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
U
رشد
base development
U
ساختن پایگاه
recent development
U
بسط تازه
pole of development
U
قطب توسعه
phasess of development
U
مراحل توسعه
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
pattern of development
U
الگوی توسعه
motor development
U
رشد حرکتی
mental development
U
رشد ذهنی
manpower development
U
پرورش نیروی انسانی
base development
U
تهیه پایگاه
recent development
U
بسط جدید
development countries
U
کشورهای قابل توسعه
recent development
U
فهورتازه
top down development
U
توسعه از بالا به پایین
housing development
U
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
technical development
U
توسعه فنی
software development
U
توسعه نرم افزاری
social development
U
توسعه اجتماعی
sexual development
U
رشد جنسی
rural development
U
توسعه روستائی
research and development
U
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
regional development
U
توسعه ناحیهای
design development
U
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
research and development
U
تحقیق و توسعه
regional development
U
توسعه منطقهای
uneven development
U
توسعه نامتوازن
development budget
U
بودجه عمرانی
development order
U
دستوربهبود اماد
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
development policy
U
سیاست توسعه
ecosystem development
U
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
economic development
U
توسعه اقتصادی
eco development
U
بوم گسترد
eco development
U
بوم گسترش
development system
U
سیستم توسعه یافته
internal development
U
توسعه داخلی
internal development
U
رشد داخلی
development tools
U
ابزار توسعه
development time
U
زمان توسعه
development order
U
دستور ساخت اماد
cultural development
U
توسعه فرهنگی
land development
U
احیای اراضی
child development
U
رشد کودک
historical development
U
توسعه تاریخی
combat development
U
توسعه رزمی
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
inward looking development policies
U
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
flank development
U
گسترش جناحی
development cost
U
هزینه توسعه در تولیدمحصول
inward looking development policies
U
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
historical development
U
سیر تاریخی
force development
U
برنامه تامین یا بسیج یکانها
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
microcomputer development system
U
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
program development tools
U
ابزار توسعه برنامه
anti development policy
U
سیاست ضد توسعه
development support library
U
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
spike
[in a curve/development etc.]
U
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
bayley scale of infant development
U
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale
U
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
big push theory of development
U
نظریه فشار شدید توسعه
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
U
کرانه دیواری
bank
U
در بانک گذاشتن
to bank
U
واریزکردن
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it!
<idiom>
U
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can take it to the bank.
<idiom>
U
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
bank
U
قسمت برجسته سر پیچ
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
بطورمتراکم
bank
U
کپه کردن بلند شدن
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
U
بانک ضرابخانه
bank
U
ساحل
bank
U
لب
bank
U
کنار
bank
U
بانک
bank
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
U
کپه کردن
bank
U
سکو
bank
U
کناره توده
bank
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank
U
بانکداری کردن
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
memory bank
U
بانک حافظه
loan bank
U
بانک استقراضی
loan bank
U
بانک وامی
guide bank
U
دیوار هادی سد
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
issuing bank
U
بانک صادر کننده
germplasm bank
U
بانک گونه ها
fog bank
U
مه انباشت
state bank
U
بانک استان
fog bank
U
تودهی مه
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
savings bank
U
صندوق پس انداز
savings bank
U
قللک
saving bank
U
بانک پس انداز
sand bank
U
ریگ تپه
sand bank
U
ریگ پشته
sand bank
U
جزیره نما
sand bank
U
تپه زیرابی
spoin bank
U
انبار مازاد
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
state bank
U
بانک دولتی
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank of heliostats
U
کرانهنورگرایی
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank
U
بانک جهانی
bank balance
U
پولموجود در حساببانکیفرد
bank loan
U
وام بانکی
bank manager
U
رییسبانک
bottle bank
U
سطلآشغالمخصوصبطری
remitting bank
U
بانک واگذارنده
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
negotiating bank
U
بانکی که اسناد را معامله میکند
intermediary bank
U
بانک میانجی
national bank
U
بانک ملی
mortgage bank
U
بانک رهنی
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
penny bank
U
دیناری
savings bank
U
صندوق پس انداز
provident bank
U
صندوق پس انداز
penny bank
U
صندوق پس انداز
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
piggy bank
U
قللک
approved bank
U
بانک تایید شده
monopoly bank
U
بانک انحصاری
bank effect
U
اثر دیواره کانال
bank bond
U
ضمانت بانکی
bank bond
U
تعهد
bank bill
U
حواله بانکی
bank bill
U
اسکناس
bank bill
U
برات بانک
bank asset
U
دارائی بانک
bank annuities
U
هم نامیده شده
bank annuities
U
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
U
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
U
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
U
زاویه شیب ساحل
bank advance
U
وام بانکی
bank acceptance
U
قبولی بانکی
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
bank draft
U
حواله بانکی
bank draft
U
برات بانکی
bank discount
U
سپردههای بانکی
bank discount
U
تخفیف بانکی
bank discount
U
تنزیل بانکی
bank deposit
U
سپرده بانکی
bank credit
U
اعتبار بانکی
bank contraction
U
انقباض بانکی
bank commission
U
کارمزد بانکی
bank check
U
چک بانکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com