Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deuce court
U
زمین سرویس سمت راست تنیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deuce
U
دوکور
deuce
U
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
deuce
U
برابر درامتیاز 04
deuce
U
انداختن گوی گلف به سوراخ با دو ضربه دیوس
deuce
U
جن بد شانسی
deuce
U
شیطان
deuce
U
افت
deuce
U
بلا
deuce
U
دوخال دولو
deuce ace
U
بدنقشی
deuce ace
U
دوبایک
to play the deuce with
U
ضایع کردن
to play the deuce with
U
خراب کردن
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
U
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
right court
U
زمین سرویس سمت راست
court
U
بارگاه
court
U
حیاط
court
U
دربار
court
U
دادگاه افهار عشق
court
U
خواستگاری
court
U
دادگاه
court
U
عشق بازی کردن
court
U
زمین ورزشهای محوطهای
the court above
U
محکمه بالاتر
court of a
U
محکمه استیناف
to appear before the court
U
در دادگاه ظاهر شدن
out of court
U
داد باخته
out of court
U
محکوم علیه
to take somebody to court
U
کسی را محاکمه کردن
ad court
U
زمین سرویس سمت چپ تنیس
court
U
محکمه
the superme court
U
دیوانعالی کشور
superior court
U
دادگاه تمیز
superior court
U
دادگاه عالی
martial court
U
دادگاه نظامی
municipal court
U
دادگاه شهرداری
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court
U
دادگاه بدوی
squash court
U
زمین بازی اسکواش
municipal court
U
دادگاه داخلی
supreme court
U
دیوان عالی کشور
motor court
U
متل
military court
U
دادگاه نظامی
tennis court
U
07/32 در59/01 متر
tennis court
U
زمین تنیس
supreme court
U
دیوان تمیز
service court
U
محل فرود سرویس
moot court
U
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
to court favour
U
توجه و التفات کسی را طلب کردن
to pay court
U
عرض بندی کردن
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
playing court
U
زمین بازی
police court
U
ضابطین شهربانی
police court
U
کلانتری
police court
U
دادگاه خلاف
probate court
U
محکمه امور حسبی
probate court
U
دادگاه وصایا و ارث
prize court
U
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court
U
رئیس دادگاه
peace court
U
صلحیه
peace court
U
دادگاه بخش
out door court
U
زمین هوای ازاد
religious court
U
محکمه شرع
rear court
U
انتهای زمین
provost court
U
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court
U
دادگاه پادگانی
open court
U
محکمه عمومی
open court
U
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
mid court
U
وسط زمین
police court
U
محکمه خلاف
practice court
U
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
base-court
U
حیات بیرونی
ante-court
U
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
to bring somebody before the court
[s]
U
کسی را دادگاه بردن
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
contempt of court
U
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
court division
U
بخش دادگاه
court division
U
دادگاه
court style
U
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
contempt of court
U
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court
U
دادگاه پوشالی
court shoes
U
رجوع شود به pump
court shoe
U
رجوع شود به pump
volleyball court
U
9 در 81 متر
volleyball court
U
زمین والیبال
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court
U
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court
U
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
traffic court
U
دادگاه تخلفات رانندگی
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
U
دادگاه مندرآوردی
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
kangaroo court
<idiom>
U
hold court
<idiom>
U
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court
U
دادگاهویژهجرائممهم
crown court
U
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law
U
دادگاه
right service court
U
داورسرویسراست
court referee
U
داورزمینبازیسرپوشیده
centre court
U
حیاطمیانی
law court
U
دادگاه قضایی
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
court session
U
جلسه دادگاه
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
court of appeals
U
دادگاه استیناف
court material
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial
U
دادگاه نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games
U
بازیهای محوطهای
court card
U
سرباز
court of first instance
U
محکمه بدایت
court of first instance
U
دادگاه بدوی
court procedure
U
محاکمه
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
U
قرار صادره از دادگاه
court of review
U
دادگاه تجدید نظر
court of record
U
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record
U
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province
U
دادگاه استان
court of justice
U
دادگاه
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
court of grievances
U
دادگاه مظالم
court card
U
بی بی
court card
U
صورت :شاه
country court
U
دادگاه بخش
court of appeal
U
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal
U
دادگاه استان
court of inquiry
U
بازپرسی
court of inquiry
U
دادگاه تفتیش
court of inquiry
U
کمیسیون تحقیق
court-martials
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court
U
دادگاه اطفال
court of appeal
U
دادگاه استیناف
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
commercial court
U
دادگاههای صنفی
clerk of the court
U
کاتب
circuit court
U
دادگاه استیناف
circuit court
U
دادگاه منطقهای
master of the court
U
مدیر دفتر دادگاه
change court
U
تعویض زمین
base court
U
حیاط بیرونی یاعقبی
assize court
U
دادگاه جنایی
assize court
U
محاکم سیار جنایی
court of appeal
U
دادگاه عالی محکمه استیناف
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
court tennis
U
تنیس داخل سالن
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
service court
U
محل فرود سرویس اسکواش
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
judicial court
U
محاکم عدلیه
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
left court
U
زمین سرویس سمت چپ
judicial court
U
دادگاههای دادگستری
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
half court
U
زمین سرویس
half court
U
قسمت سرویس زمین تنیس
high court of
U
دیوانعالی تمیز
high court of
U
دیوانعالی کشور
international court
U
دادگاه بین المللی
district court
U
صلحیه
district court
U
دادگاه بخش
criminal court
U
دادگاه جنایی
criminal court
U
عشق بازی کردن
lower court
U
محکمه تالی
magistrates court
U
دادگاه جنحه
odd court
U
زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court
U
دادگاه محلی
kangoroo court
U
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
criminal court
U
راز و نیاز کردن
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court
U
محمکه انتظامی
court yard
U
حیاط
criminal court
U
محکمه جنائی
cross court
U
بسمت مخالف زمین در قطر
appeal to the supreme court
U
فرجام خواستن
petition to court of appeal
U
عرضحال استینافی
petition to court of first instance
U
عرضحال بدوی
chief clerk of the court
U
مدیر دفتر دادگاه
home court advantage
U
امتیاز بازی در خانه
ping pong court
U
محوطه بازی پینگ پنگ
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
one who appeals to the supreme court
U
فرجام خواه
civil court division
U
بخش دادگاه مدنی
justice of supreme court
U
مستشار دیوان عالی کشور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com