English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demands U خواستارشدن
demands U درخواست مطالبه
demands U طلب
demands U تقاضا کردن تقاضا
demands U نیاز
demands U مطالبه کردن
demands U تقاضا
demands U خواست
demands U درخواست کردن
demands U تقاضا کردن
demands U نیاز احتیاج
demands U درخواست
demands U مطالبه تقاضا کردن
demands U مطالبه
demands U تقاضای خرید کالا
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands U تقاضا برای انجام چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Caution demands that . . . U شرط احتیاط آنست که …
Courtesy demands that . . . . U شرط ادب آنست که …
. She dropped her demands (claim). U دست از تقاضاهای خود برداشت
demands of providing healthy living and working conditions U خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com