English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand factors U عوامل تقاضا
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
factors U سازه
factors U نماینده
factors U ضریب
factors U عامل مشترک
factors U فاعل
factors U حق العمل کار نماینده
factors U عامل
m factors U عوامل ام
factors U فاکتور
factors U حق العمل کار
factors U کارگزار
factors U عامل ضرب ضریب
factors U وسیله
m factors U عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
factors U سازنده فاکتور
factors U چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد
factors U هر عدد در ضرب که عملوند است
factors U ثیر قرار میدهد
factors U در حین جستجو بخشی از داده که استفاده نشده است
factors U ده بار
factors U وکیل
constant factors U عوامل ثابت
distribution factors U ضرایب توزیع
allocative factors U عوامل تخصیصی
group factors U عاملهای گروهی
balancing factors U عوامل جبرانی
growth factors U عوامل رشد
aggravating factors U کیفیات مشدده
production factors U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
institutional factors U عوامل نهادی
adverse factors U عوامل نامساعد
adverse factors U شرایط نامساعد
competitive factors U عوامل محرک رقابت
complementary factors U عوامل مکمل
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
variable factors U عوامل متغیر
unpredictable factors U عوامل غیر قابل پیش بینی
retarding factors U عوامل کند کننده
releasing factors U عاملهای راه انداز
psychological factors U عوامل روانی
mitigating factors U کیفیات مخففه
aerodynamic factors U عوامل ایرودینامیکی
motivational factors U عوامل محرکه
human factors engineering U مهندسی عوامل انسانی
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
to be in demand U طالب داشتن
demand U نیاز
on demand U عندالمطالبه
on demand U بنا به تقاضا
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U تقاضا
demand U خواست
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U نیاز احتیاج
demand U درخواست کردن
demand U درخواست
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U خواستارشدن
demand U تقاضا کردن
demand U طلب
demand U درخواست مطالبه
demand U نیاز
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U مطالبه کردن
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U مطالبه
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U تقاضای خرید کالا
excess demand U تقاضای بیش از حد
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
inelastic demand U تقاضای بی کشش
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
factor demand U تقاضای عوامل
excess demand U فزونی تقاضا
excess demand U درخواست مازاد
final demand U تقاضای نهائی
aggregate demand U تقاضای کل
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
law of demand U قانون تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
offer and demand U عرضه و تقاضا
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
peak demand U حداکثر تقاضا
peak demand U بیشترین تقاضا
supply and demand U عرضه و تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
quantity of demand U مقدار تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
national demand U تقاضای ملی
total demand U تقاضای کل
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار پیک
maximum demand U بار حداکثر
demand satisfaction U تحویل درخواستها
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
demand for money U تقاضا برای پول
money demand U تقاضا برای پول
demand for payment U تقاضای پرداخت
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand function U تابع تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand meter U تقاضاسنج
demand note U مطالبه نامه
demand note U سفته
demand note U چک تمسک
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی تقاضا
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
demand factor U ضریب تقاضا
complementary demand U تقاضای مکمل
composite demand U تقاضای مرکب
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
change in demand U تغییر تقاضا
demand accommodation U تعدیل درخواستها
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand code U رمز درخواست
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand curve U منحنی تقاضا
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده جاری
demand elasticity U کشش تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand surface U میزان تقاضا
derived demand U تقاضای مشتق شده
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
effective demand U تقاضای موثر
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand U تقاضای با کشش
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U حساس
elasticity of demand U کشش تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
information on demand U اطلاعات با تقاضا
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand schedule U جدول تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
pressure demand regulator U رگولاتورتنظیمفشار
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
maximum power demand U مصرف حداکثر
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
arc elasticity of demand U /
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
arc elasticity of demand U *
arc elasticity of demand U = Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
cross elasticity of demand U = Eab
cross elasticity of demand U *
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
income elasticity of demand U کشش
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com