Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deferred credits
U
درامد پس افتاده
deferred credits
U
اعتبارات سالهای محاسباتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
credits
U
اعتبار
credits
U
بستانکار
credits
U
نسیه
credits
U
وعده مهلت
credits
U
اجل
credits
U
طلب
credits
U
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credits
U
خرید وفروش اعتباری
credits
U
ابرو
credits
U
ستون بستانکار نسیه
credits
U
اعتقاد کردن
credits
U
درستون بستانکار وارد کردن
credits
U
نسبت دادن
credits
U
امتیاز
credits
U
اعتبار مالی
export credits
U
اعتبارات صادراتی
to be deferred
U
پس افتادن
to be deferred
U
عقب افتادن
deferred
U
مدت دار
deferred
U
معوق
deferred
U
موجل
deferred
U
عقب افتاده
deferred liability
U
دیون بلند مدت
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
deferred payment
U
پرداخت معوق
deferred payment
U
پرداخت مدت دار
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred payment
U
پرداخت بصورت یوزانس
deferred printing
U
خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
deferred reaction
U
واکنش معوق
deferred share
U
سهام موجل
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred liability
U
دیون دراز مدت
deferred income
U
پیش دریافت درامد
action deferred
U
تامل در به کار بردن جنگ افزار
deferred address
یک آدرس غیر مستقیم
deferred addressing
U
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
deferred dividened
U
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
action deferred
U
تامل در عملیات
deferred dobit
U
پیش پرداخت هزینه
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
deferred dower
U
مهر موجل
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
deferred gratification
U
کامروایی معوق
deferred income
U
درامدهای انتقالی
deferred payment credit
U
اعتبار برای پرداختهای معوق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com