English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead volume U حجم مرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on/off/volume U مفتوحنخها
volume U گشایش
volume U فرفیت
volume U نام انتساب شده به دیسک یا نوار مشخص
volume U دیسک یا نوار یا وسیله ذخیره سازی
volume U کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
volume U برچسب
volume U حجم [ریاضی]
volume U جلدکتاب
volume U بصورت مجلد دراوردن
volume U برزگ شدن
volume U کتاب برحجم افزودن
volume U توده
volume U حجم
volume U دفتر
volume U درجه صدا جلد
volume U میزان
volume U بلندی صدا
volume U مقدار
volume U قدرت دستگاه مخابراتی
volume U جلد
volume U مجلد
volume U تعداد میزان
traffic volume U بار شد و امد
traffic volume U حجم امد و شد
tonal volume U بلندی صوت
tidal volume U حجم جاری
the volume that preceded U جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
the volume that preceded U جلد پیش
void volume U حجم خالی
volume adjustment U تنظیم شدت صوت
volume capacity U گنجایش
volume capacity U فرفیت
clearance volume U کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
weight by volume U وزن حجمی
an odd volume U جلد تکی یا متفرقه
volume charge U بار حجمی
absolute volume U حجم مطلق
volume control U پیچ صدا
swept volume U حجم سیلندر
specific volume U حجم ویژه
volume of sound U شدت صوت
end of volume U انتهای جلد
equipotential volume U حجم هم پتانسیل
excluded volume U حجم مستثنی
flood volume U حجم سیل
free volume U حجم ازاد
molal volume U حجم مولی
molar volume U حجم مولی
mole volume U حجم مولی
molecular volume U حجم مولکولی
multifile volume U حجم چند پروندهای
multifile volume U حجم چند فایلی
partial volume U حجم جزیی
proper volume U ویژه حجم
residual volume U حجم باقیمانده
retention volume U حجم بازداری
employment volume U حجم اشتغال
volume of sales U حجم فروش
volume of import U حجم واردات
volume of money U حجم پول
volume of production U حجم تولید
volume of trade U حجم بازرگانی
volume of transactions U حجم مبادلات
volume percent U درصد حجمی
volume reverberation U پخش صوت در اب به طوریکجا
volume unit U واحد بلندی صدا
volume readout U حجمنمایشدادهشده
volume compressor U محدودکننده دینامیکی
volume of sales U گردش معاملات
volume of sales U مقدار فروش
volume of sales U حجم معاملات
volume of fire U حجم اتش
volume of export U حجم صادرات
volume control U کنترل شدت صوت
volume discont U تخفیف مقداری
volume discont U تخفیف خریدعمده
volume discount U تخفیف
volume label U برچسب دیسک
volume discount U مقدار
volume expander U صوت گستر
volume label U برچسب حجم
volume fraction U کسر حجمی
volume expander U منبسط کننده دینامیکی
sound volume amplifier U تقویت کننده شدت صوت
volume of bank credit U حجم اعتبارات بانکی
density of volume charge U چگالی بار حجمی
gram molecular volume U حجم مولکول- گرم
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
automatic volume control U نافم خودکار صدا
ringing volume control U کنترلصدایرنگ
receiver volume control U کنترلصدایدریافتی
partial molar volume U حجم جزیی مولی
volume table of constants U فهرست راهنما
receiver output volume U شدت صوت گیرنده
volume table of constants U جدول برچسب محتویات
volume change of concrete U تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
dead as a d. U بکلی مرده
dead U مات
dead and gone <idiom> U هفت کفن پوسانده
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead even U کاملا مساوی
from the dead U ازمیان مردگان
dead even U دقیقا برابر
dead against U درست مقابل
dead U متوفی
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead U آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead U ساکن
dead U مسکوت
dead U بی پتانسیل
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead U گوی بولینگ ضعیف
dead U مرده
dead U بی حس
dead U منسوخ کهنه
dead U مهجور
dead U توپ کم جان
dead fence U پرچین
dead freight U هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead lift U کوشش بیهوده
dead pull U کوشش بیهوده
dead engine U موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead file U پرونده راکد
dead eye U گره کور
dead weight U وزن خشکه
dead beat U بی نوسان
dead weight U وزن بی اوار
dead weight U ویژه وزن
dead weight U خودوزن
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight U وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights U وزن خشکه
dead weights U وزن بی اوار
dead weights U ویژه وزن
dead weights U خودوزن
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights U وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead freight U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
to f. a dead horse U اب درهاون کوبیدن
dead hours U ساعات خاموشی در شب
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead house U مردهای
dead house U جنازهای
dead in the water U متوقف در دریا
dead in the water U متوقف در اب
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead letter U قانون منسوخ
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
half dead U نیم جان
dead hedge U پرچین گیاهان خشک
dead hearted U بی عاطفه
dead hearted U سنگدل
to f. a dead horse U کوشش بی فایده کردن
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead ground U اتصال به زمین کشنده
the quick and the dead U زندگان ومردگان
dead ground U زمین واقع در زاویه بیروح
dead group U زاویه بیروح
dead group U زمین بیروح
dead halt U توقف مطلق
dead letter U نامه غیر قابل توزیع
dead center <idiom> U کاملا وسط
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
The battery is dead. باتری خالی شده است.
The battery is dead. باتری تمام شده است.
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
over one's dead body <idiom> U هرگز
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
to cut somebody dead <idiom> U به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead-light U پنجره ثابت
dead-house U مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone <idiom> U شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
Drop dead <idiom> U کم کردن مزاحمت
dead to the world <idiom> U زود به خواب رفتن
dead end U سر هرز
dead end U بن بست
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead ends U سر هرز
dead ends U بن بست
dead wood U میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead heat U مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead end U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
ye living and the dead U زندگان و مردگان
dead bolt U زبانهگوی
dead tired <idiom> U خیلی خسته واز پا افتاده
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
dead end <idiom> U به آخرخط رسیدن
dead duck <idiom> U در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
dead ahead <idiom> U درست درپشت ،قبل
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead duck U آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com