English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead march U اهنگ عزا
dead march U موزیک عزا
dead march U مارش عزا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
march U گام نظامی
to march forth U پیش رفتن
march U راه پیمایی
march U قدم رو
march U قدم برداری
march U پیش روی گام به گام شمشیرباز
march U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march U راه رفتن
march U تاختن بر
march U موسیقی نظامی یا مارش
march U سیر روش
march U پیشروی
march U ماه مارس راه پیمایی کردن
march U قدم روکردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
frog-march U غوک واربردن
frog march U غوک واربردن
rate of march U نواخت راهپیمایی
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
funeral march U راه پیمایی درمراسم جنازه
rate of march U نواخت حرکت
quick march U قدم رو
quick march U مارش تند
quick march U گام برداری تند
quick march U راهپیمایی تند
route march U راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
administrative march U راهپیمایی اداری
tactical march U انتقال جنگی
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
tactical march U نقل
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
tactical march U حرکت جنگی
right oblique march U میل به راست رو
advance march U پیشروی حرکت به جلو
advance march U فرمان پیش
admirals' march U سلام تیمساری
to march past U رژه رفتن
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
march column U ستون راهپیمایی
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
motor march U راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
forward march U قدم رو
march of events U جریان یا سیر حوادث
march order U ف__رمان ح__اضر به راه
march order U حاضر براه کردن
march order U دستورحرکت
march order U ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
march unit U یکان راهپیمایی
march past U رژه رفتن
march past U رژه
march outpost U نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
march order U ترتیب راهپیمایی
double times march U بدو رو
double times march U قدم دو
left flank march U سمت چپ رو
left flank march U فرمان سمت چپ رو
left oblique march U فرمان میل به چپ رو
left oblique march U میل به چپ رو
Aries the Ram (March 21 ) U برجحمل
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
from the dead U ازمیان مردگان
dead against U درست مقابل
dead as a d. U بکلی مرده
dead U مرده
dead U آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead U گوی بولینگ ضعیف
dead even U کاملا مساوی
dead U بی حس
dead U منسوخ کهنه
dead even U دقیقا برابر
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead and gone <idiom> U هفت کفن پوسانده
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead U متوفی
dead U ساکن
dead U توپ کم جان
dead U مهجور
dead U مات
dead U مسکوت
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead U بی پتانسیل
dead type U حروف پخش کردن
dead valley U خشکرود
dead type U حروف پخشی
dead volume U حجم مرده
dead water U مانداب
dead wire U سیم بی برق
playing dead U مرده نمایی
dead zone U زاویه بیروح
the dead of winter U چله زمستان
dead soils U خاکهای مرده
dead time U وقت تلف شده
dead time U زمان گمگشته
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead space U زاویه بیروح فضای کور
dead space U ناحیه کور
dead space U فضای راکد
dead space U فضای مرده
dead slow U خیلی اهسته
dead shot U تیر اشتباه
dead shot U تیر خطا
dead sea U دریای لوط
dead sea U بحرمیت
dead spot U منطقه ساکت
dead spot U نقطه خنثی
dead time U زمان مرده
dead storage U حجم مرده
dead storage U گنجایش مرده
dead storage U مانداب
dead storage U انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock U موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock U کالای بنجل
dead stock U کالای بدون خریدان
dead stock U موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead rise U فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
half dead U نیم جان
ye living and the dead U زندگان و مردگان
Drop dead <idiom> U کم کردن مزاحمت
over one's dead body <idiom> U هرگز
to f. a dead horse U اب درهاون کوبیدن
to f. a dead horse U کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead U زندگان ومردگان
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
dead to the world <idiom> U زود به خواب رفتن
dead bolt U زبانهگوی
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
dead duck <idiom> U در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center <idiom> U کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
dead ahead <idiom> U درست درپشت ،قبل
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead duck U آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
The battery is dead. باتری تمام شده است.
The battery is dead. باتری خالی شده است.
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
Be a dead ringer for someone <idiom> U شباهت زیاد دو نفر
dead-house U مرده شوی خانه
dead-light U پنجره ثابت
to cut somebody dead <idiom> U به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
dead end <idiom> U به آخرخط رسیدن
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
dead tired <idiom> U خیلی خسته واز پا افتاده
dead rise U فاصله مرده
dead load U همیشه بار
dead house U مردهای
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours U ساعات خاموشی در شب
dead hedge U پرچین گیاهان خشک
dead hearted U بی عاطفه
dead hearted U سنگدل
dead group U زمین بیروح
dead group U زاویه بیروح
dead ground U زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground U اتصال به زمین کشنده
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead house U جنازهای
dead in the water U متوقف در دریا
dead load U بار ساکن
dead load U بار مرده
dead load U بار ازمایشی
dead load U وزن ثابت و متعلقات ان
dead load U شاسی اتومبیل
dead load U پایه پل
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light U روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead halt U توقف مطلق
dead letter U نامه غیر قابل توزیع
dead letter U قانون منسوخ
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water U متوقف در اب
dead freight U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight U هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file U پرونده راکد
dead weight U ویژه وزن
dead weight U وزن بی اوار
dead weight U وزن خشکه
dead heats U مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat U مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood U میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends U بن بست
dead ends U سر هرز
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end U بن بست
dead end U سر هرز
dead weight U خودوزن
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead fence U پرچین
dead eye U گره کور
dead engine U موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead pull U کوشش بیهوده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com