Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
off hours
U
ساعات بیکاری
some two hours
U
یک دو ساعتی
at all hours
<adv.>
U
همیشه
at all hours
<adv.>
U
هر بار
hours
U
ساعت
hours
U
06 دقیقه
hours
U
وقت
hours
U
مدت کم
off hours
U
ساعات فراغت
at all hours
<adv.>
U
درهمه اوقات
business hours
U
ساعت کاری
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
During the rush hours.
درساعات شلوغی
[پر رفت وآمد پر ترافیک]
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
small hours
U
سحرگاهان
to keep late hours
U
دیر خوابیدن
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
thoughtful hours
U
ساعات تفکر
thoughtful hours
U
ساعات فکر
keep regular hours
U
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
man-hours
U
نفرساعت
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
business hours
U
ساعت اداری
licensing hours
زمان مجاز
waking hours
U
ساعات بیداری
visiting hours
ساعات ملاقات
to keep late hours
U
دیر برخاستن
the small hours
U
ساعات بعد از نیمه شب
man-hours
U
جمع تعداد ساعات کار
kilowatt hours
U
کیلووات در ساعت
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
man hours
U
نفر در ساعت
lighting hours
U
زمان روشنایی یا سوختن
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
keep good hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep bad hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
impatient hours
U
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
hours of business
U
ساعتهای کاری
hours of labor
U
ساعات کار
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
silent hours
U
ساعات خواب
office hours
U
ساعات کار
office hours
U
ساعات اداری
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Far into the night . Into the early hours.
U
تا دم دمهای صبح
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
لحظات خوش زود می گذرد.
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
dead
U
مرده
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead against
U
درست مقابل
from the dead
U
ازمیان مردگان
dead
U
مسکوت
dead
U
توپ کم جان
dead
U
مهجور
dead
U
منسوخ کهنه
dead and gone
<idiom>
U
هفت کفن پوسانده
dead even
U
دقیقا برابر
dead even
U
کاملا مساوی
dead
U
گوی بولینگ ضعیف
dead
U
بی حس
dead
U
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
U
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
U
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
U
بی پتانسیل
dead
U
مات
dead
U
ساکن
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead
U
متوفی
playing dead
U
مرده نمایی
dead zone
U
زاویه بیروح
the dead of winter
U
چله زمستان
to f. a dead horse
U
کوشش بی فایده کردن
half dead
U
نیم جان
dead stock
U
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
dead wire
U
سیم بی برق
dead water
U
مانداب
dead storage
U
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock
U
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock
U
کالای بنجل
dead stock
U
کالای بدون خریدان
dead spot
U
نقطه خنثی
dead spot
U
منطقه ساکت
dead space
U
زاویه بیروح فضای کور
dead space
U
ناحیه کور
dead storage
U
مانداب
dead storage
U
گنجایش مرده
dead volume
U
حجم مرده
dead valley
U
خشکرود
dead type
U
حروف پخشی
dead type
U
حروف پخش کردن
dead time
U
وقت تلف شده
dead time
U
زمان گمگشته
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time
U
زمان مرده
dead storage
U
حجم مرده
dead space
U
فضای راکد
dead ahead
<idiom>
U
درست درپشت ،قبل
dead duck
U
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead weights
U
وزن بی اوار
Never!over my dead body .
U
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
He is not dead by any chance , is he ?
U
نکند مرده باشد ؟
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
dead duck
<idiom>
U
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
dead set against something
<idiom>
U
کاملا مصمم در انجام کاری
dead tired
<idiom>
U
خیلی خسته واز پا افتاده
dead to the world
<idiom>
U
زود به خواب رفتن
Drop dead
<idiom>
U
کم کردن مزاحمت
over one's dead body
<idiom>
U
هرگز
to be dead asleep
U
در خواب عمیق بودن
dead bolt
U
زبانهگوی
to cut somebody dead
<idiom>
U
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
dead-light
U
پنجره ثابت
dead-house
U
مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone
<idiom>
U
شباهت زیاد دو نفر
the quick and the dead
U
زندگان ومردگان
to be dead keen
[on]
U
واقعا مشتاق بودن
[به]
to f. a dead horse
U
اب درهاون کوبیدن
to be a dead duck
U
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
dead end
<idiom>
U
به آخرخط رسیدن
a dead language
<idiom>
U
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
ye living and the dead
U
زندگان و مردگان
Speak well of the dead .
<proverb>
U
پشت سر مرده بد نگو.
dead area
U
منطقه بیروح
dead letter
U
نامه غیر قابل توزیع
dead letter
U
قانون منسوخ
dead knot
U
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water
U
متوقف در اب
dead in the water
U
متوقف در دریا
dead house
U
جنازهای
dead house
U
مردهای
dead hedge
U
پرچین گیاهان خشک
dead hearted
U
بی عاطفه
dead hearted
U
سنگدل
dead halt
U
توقف مطلق
dead group
U
زمین بیروح
dead group
U
زاویه بیروح
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead load
U
پایه پل
dead load
U
شاسی اتومبیل
dead alive
U
یک نواخت
dead alive
U
خسته کننده
dead alive
U
کسل کننده
dead air
U
هوای راکد
dead ahead
U
درست سینه
dead ahead
U
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
U
درست در سینه ناو
dead load
U
بار دائم
dead load
U
بارمرده
dead load
U
همیشه بار
dead load
U
بار ساکن
dead load
U
بار مرده
dead load
U
بار ازمایشی
dead load
U
وزن ثابت و متعلقات ان
dead ground
U
زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground
U
اتصال به زمین کشنده
dead weight
U
خودوزن
dead weight
U
ویژه وزن
dead weight
U
وزن بی اوار
dead weight
U
وزن خشکه
dead heats
U
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat
U
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood
U
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends
U
بن بست
dead ends
U
سر هرز
dead ends
U
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end
U
بن بست
dead end
U
سر هرز
dead weight
U
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
U
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights
U
وزن خشکه
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
U
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file
U
پرونده راکد
dead fence
U
پرچین
dead eye
U
گره کور
dead engine
U
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead pull
U
کوشش بیهوده
dead lift
U
کوشش بیهوده
dead beat
U
بی نوسان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com