English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead ends U سر هرز
dead ends U بن بست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ends U انتها
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U پایان یک دور
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U زمین حریف
ends U میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends U اخر
ends U خاتمه یافتن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
ends U طرف بپایان رساندن
ends U نوک
ends U سر
ends U خاتمه فرجام
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U خاتمه
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U نقط ه آخر یا بخش آخر
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends U پایان
ends U غایت
odd and ends U متفاوت
ends and means U هدف و وسیله
economic ends U هدفهای اقتصادی
book ends U کتابنگهدار
fag ends U وازده
fag ends U ته مانده
fag ends U طناب ریش
fag ends U ته طناب
fag ends U سرتیکهی پارچه
odd and ends U گوناگون
beam-ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
to be on her beam ends U درخطربودن
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends U یک برشدن
odds and ends U خرت و پرت
odds and ends U تکه وپاره
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
fag ends U تهتیکه
odds and ends U چیز باقیمانده
loose ends U انتهای تاریانخ
loose ends U سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
loose ends U بیکارافتاده
loose ends U عاطل
loose ends U انتهای شل هرچیزی
loose ends U باقیمانده
loose ends U ته مانده
beam ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
ends space U فاصله بین تارها [تراکم تارها]
ends yarn U نخ های تار
candle ends U ته شمع
candle ends U باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
burn the candle at both ends <idiom> U یکسره کارمیکند
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
make ends meet U دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
To break even . To make both ends meet. U خرج ودخل
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
dead even U دقیقا برابر
dead U متوفی
dead U ساکن
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead U مات
dead U مسکوت
dead U بی پتانسیل
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead U آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead against U درست مقابل
dead U گوی بولینگ ضعیف
dead even U کاملا مساوی
dead as a d. U بکلی مرده
dead U بی حس
from the dead U ازمیان مردگان
dead U مرده
dead U منسوخ کهنه
dead and gone <idiom> U هفت کفن پوسانده
dead U مهجور
dead U توپ کم جان
dead water U مانداب
dead type U حروف پخشی
dead wire U سیم بی برق
dead rent U اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead storage U گنجایش مرده
dead zone U زاویه بیروح
the dead of winter U چله زمستان
dead valley U خشکرود
dead volume U حجم مرده
playing dead U مرده نمایی
dead records U بایگانی راکد
dead type U حروف پخش کردن
dead time U وقت تلف شده
dead spot U منطقه ساکت
dead space U زاویه بیروح فضای کور
dead rise U فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead sea U بحرمیت
dead space U ناحیه کور
dead sea U دریای لوط
dead shot U تیر خطا
dead shot U تیر اشتباه
dead slow U خیلی اهسته
dead soils U خاکهای مرده
dead space U فضای مرده
dead spot U نقطه خنثی
dead stock U موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead time U زمان گمگشته
dead reckonning U پرواز کور
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time U زمان مرده
dead storage U حجم مرده
dead reckonning U ناوبری کور
dead storage U مانداب
dead storage U انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock U موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock U کالای بنجل
dead stock U کالای بدون خریدان
dead rise U فاصله مرده
dead space U فضای راکد
half dead U نیم جان
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
The battery is dead. باتری خالی شده است.
The battery is dead. باتری تمام شده است.
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
to cut somebody dead <idiom> U به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead-light U پنجره ثابت
dead-house U مرده شوی خانه
Be a dead ringer for someone <idiom> U شباهت زیاد دو نفر
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
over one's dead body <idiom> U هرگز
dead duck U آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead bolt U زبانهگوی
ye living and the dead U زندگان و مردگان
to f. a dead horse U اب درهاون کوبیدن
to f. a dead horse U کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead U زندگان ومردگان
dead tired <idiom> U خیلی خسته واز پا افتاده
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
Drop dead <idiom> U کم کردن مزاحمت
dead to the world <idiom> U زود به خواب رفتن
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
dead end <idiom> U به آخرخط رسیدن
dead duck <idiom> U در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead center <idiom> U کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
dead ahead <idiom> U درست درپشت ،قبل
dead reckoning U نقطه فرضی
dead air U هوای راکد
dead load U شاسی اتومبیل
dead weight U وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light U روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead weights U وزن خشکه
dead letter U نامه غیر قابل توزیع
dead letter U قانون منسوخ
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water U متوقف در اب
dead weights U ویژه وزن
dead in the water U متوقف در دریا
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead load U وزن ثابت و متعلقات ان
dead weight U ویژه وزن
dead ahead U درست سینه
dead ahead U درست درسمت سینه ناو
dead ahead U درست در سینه ناو
dead weight U خودوزن
dead load U بار دائم
dead load U بارمرده
dead load U همیشه بار
dead load U بار ساکن
dead load U بار مرده
dead load U بار ازمایشی
dead weights U خودوزن
dead house U جنازهای
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com