Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer
U
چاپگرچرخشی
daisy wheel printer
U
چاپگر اصلی ضربهای
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
daisy
U
گل افتاب گردان
daisy
U
گل مروارید
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
daisy chain
U
سومین را و... فراخوانی می کنند
daisy chain
U
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
daisy chain
U
ارسال یا تغییر دهد
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
globe daisy
U
یکجورگل مروارید
yellow daisy
U
گل ژاپونی
daisy cutter
U
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
as fresh as a daisy
<idiom>
U
مثل یک دسته گل
To be as fresh as a daisy.
U
تروتازه بودن
daisy ham
U
قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
moon daisy
U
گل داودی
ox eye daisy
U
گل داودی
yellow daisy
U
گل پنچ هزاری
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخیدن
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
fifth wheel
U
چرخپنجم
four wheel
U
چهارچرخه
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
ساسایی
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
wheel
U
گردش ناو
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
گرداندن
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
چرخش
wheel
U
دور
wheel
U
چرخ
water wheel
U
چرخاب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
wheel bearing
U
بلبرینگ چرخ
striker wheel
U
چرخهضارب
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
wheel center
U
مرکز چرخ
hand-wheel
U
چرخدستی
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
turbine wheel
U
چرخ توربین
rotating wheel
U
چرخهدوار
front wheel
U
چرخجلو
water wheel
U
دولاب
large wheel
U
چرخبزرگ
main wheel
U
چرخاصلی
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
pitch wheel
U
چرخکوککردن
press wheel
U
چرخفشار
escape wheel
U
دندهخلاص
drive wheel
U
چرخدنده
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
worm wheel
U
پیچ حلزونی
wheel wright
U
چرخ ساز
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel puller
U
چرخ کش
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke
U
پره چرخ
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
U
نشانگر سکان
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
centre wheel
U
چرخهمیانی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
cog wheel
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
wheel trim
U
قالپاق
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
cast wheel
U
چرخ ریختگی
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
tracing wheel
U
چرخهترسیم
trick wheel
U
اطاق اسکان
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
fly wheel
U
چرخ لنگر
fly wheel
U
چرخ طیار
ferris wheel
U
چرخ فلک
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
driving wheel
U
چرخ محرک
cup wheel
U
چرخ سمباده
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
hand wheel
U
چرخ دستی
gyro wheel
U
rotor gyro
grinding wheel
U
چرخ سنباده
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
U
چرخ سمباده
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
control wheel
U
صفحه کنترل
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
steering wheel
U
غربالک
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
رل
spare wheel
U
چرخ زاپاس
spinning wheel
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
U
چرخ طیار
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel
U
گردونه فعالیت
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
chain wheel
U
چرخ زنجیر
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
U
چرخ دوار
buffing wheel
U
چرخ سنباده
buff wheel
U
چرخ سنباده
break wheel
U
چرخ قطع
brake wheel
U
ترمز چرخها
band wheel
U
چرخ تسمه خور
balance wheel
U
رقاص ساعت
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
trick wheel
U
چرخ سکان
rear wheel
U
چرخ عقب
ratchet wheel
U
اچار ضامن دار
ratchet wheel
U
چرخ ضامن
print wheel
U
چرخ چاپ
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel
U
چرخ کوزه گری
planet wheel
U
چرخ دنده چرخان بدورمحور
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
pin wheel
U
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel
U
چرخ و فلک کوچک
persian wheel
U
دولاب
short wheel
U
خودرو شاسی کوتاه
split wheel
U
نیم چرخ
trailing wheel
U
چرخ عقب
toothed wheel
U
چرخ دنده
toothed wheel
U
چرخه دندانه دار
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
the turn of a wheel
U
گردش چرخ
the rim of a wheel
U
دوره چرخ
the man at the wheel
U
راننده
suspension wheel
U
چرخ یدک
sprocket wheel
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel
U
چرخ زنجیر
spoke wheel
U
چرخ پره دار
split wheel
U
چرخ نیمه یا نصفه
persian wheel
U
چرخاب
ratchet wheel
U
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
paddle wheel
U
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
magnet wheel
U
چرخ رتور
magnet wheel
U
چرخ گردنده
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com