English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
allowance U فوق العاده و هزینهء سفر
allowance U مددمعاش
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
allowance U کمک هزینه
allowance U مزایا
allowance U سهمیه
allowance U مقرری مستمری
allowance U میزان مجاز
allowance U پاداش
allowance U تخفیف وزن بار اسب
allowance U تخفیف مقرری
allowance U فوق العاده
allowance U اعطاء
allowance U اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance U جیره حق معاش
allowance U اجازه دادن
travel allowance U خرج سفر
travel allowance U فوق العاده سفر هزینه سفر
to make allowance U منظور کردن
to make allowance U در نظر گرفتن
victualling allowance U جیره روزانه
allowance method U روش ایجاد ذخیره
allowance for depreciation U ذخیره استهلاک
allowance for anticipated U losses stock
yearly allowance U مقرری سالیانه
seam allowance U اختلافدرز
delay allowance U زمان تقسیم
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorized allowance U حق
authorized allowance U مزایا مزایای قانونی
ration allowance U حق جیره
quantity allowance U تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
quantity allowance U تخفیف کلی
fitting allowance U کاملا" اندازه
monthly allowance U مقر ری ماهیانه
monthly allowance U ماهیانه
machining allowance U تراش خور
family allowance U مدد معاش
family allowance U معاش اولاد حق اولاد
field allowance U فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
weekly allowance U هفتگی
ration allowance U حق معاش
ration allowance U پول جیره
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
basic allowance U شارژ انبار
basic allowance U سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
quarters allowance U حق مسکن
bat allowance U فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
subsistence allowance U معاش
subsistence allowance U مد د
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
cashier's allowance U کسر صندوق
serverance allowance U حق پوشاک برای سختی هوا
serverance allowance U حق بدی هوا
fitting allowance U فوق العاده مناسب
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
mobility allowance U پولیکهدولتبهافرادمعلولمیدهد
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
basic allowance for subsistence U حق معاش
dailgy food allowance U جیره روزانه
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
common table of allowance U جداول سهمیه عمومی
basic allowance for subsistence U جیره نقدی
consolidated table of allowance U جدول سهمیه مشترک
consolidated table of allowance U جدول سهمیه عمومی
basic allowance for quarters U حق مسکن
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
operating U عامل
operating U عملیاتی
self operating U خود کار
operating staff U متصدیان
operating stand U اطاق هدایت
operating agency U شعبه عامل
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating capital U سرمایه در گردش
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating speed U سرعت عملیاتی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal U سیگنال دستگاه
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating supplies U مواد کمکی
operating system/ U سیستم عامل دو
operating agency U قسمت اجرایی
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating bridge U پل کارگاهی
operating point U نقطه کار
operating cost U مخارج عملیاتی
machine operating U عملکرد ماشین
operating weight U وزن عملیاتی
operating personnel U پرسنل فعال
operating budget U بودجه عملیاتی
operating voltage U ولتاژ کار
operating budget U بودجه بهره برداری
operating temperature U درجه حرارت کار
operating temperature U دمای عملیاتی
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating program U برنامه عملیات
operating key کلید گزینش
operating instruction U دستور کار
operating instruction U مقررات کار
operating handle U دستگیره راه اندازی
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره عامل
operating conditions U رژیم
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating level U سطح فعالیت
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating lever U اهرم گرداننده
operating program U برنامه اجرایی
operating profit U سود ناخالص
operating profit U سود عملیاتی
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating condition U رژیم
operating panel U تابلوی عملکرد
operating manual U دستور کار
operating manual U دستورالعمل
operating loss U زیان عملیاتی
operating lever U اهرم عملکرد
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating cost U هزینه عملیاتی
operating rod U میلهعملیات
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating rooms U جایگاه عمل
operating rooms U اطاق عمل
operating floor U عملیاتزمین
operating system U سیستم عامل
operating systems U سیستم عامل
operating dam U سدعملیاتی
operating cord U نختنظیم
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
field operating U عمل کننده در صحرا
operating room U جایگاه عمل
operating room U اطاق عمل
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
goest operating system U سیستم عامل مهمان
disk operating system U سیستم عامل گردهای
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
host operating system U سیستم عامل میزبان
tape operating system U سیستم عامل نوار
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
network operating system U سیستم عامل شبکه
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current U دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
zero current U جریان نول
current U شدت جریان
current U دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current U معاصر متداول
current U مربوط به زمان حال
zero current U جریان صفر
current U جریان
against the current <adv.> U مخالف جریان
current U جاری
current U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current U آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current U سیلان
current U تزند
current U شایع
current U در حال حاضر
current U فعلی اخرین اطلاعات
current U جریان اب یا باد
current U جاری و روان
current U شدت جریان برق
current U کشش
current U تزن
current U جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
down current U جریان رو به پایین
current U رایج
mains current U جریان شبکه
input of current U ورود جریان
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
intermittent current U جریان تناوبی
instantaneous current U جریان لحظهای
input current U جریان ورودی
induced current U جریان القاء شده
labrador current U جریان اب سرد لابرادور
insulation current U جریان ایزولاسیون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com