Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
crown saw
U
اره استوانهای
crown
U
تاج
crown
U
کوژی
crown
U
بالای هرچیزی
crown
U
حد کمال
crown
U
تاج دندان
crown
U
تاج گذاری کردن پوشاندن
crown
U
ستیغ نیمرخ مهره طاق
crown
U
کلید طاق
crown
U
تاج قهرمانی
crown
U
تحدب
crown
U
راس قله
crown
U
فرق سر
crown
U
ستیغ سره
crown law
U
قانون جزائی
crown of arch
U
مهره طاق
crown top
U
تاج
crown top
U
کلاهک
crown stopper
U
سر بطری پهن
crown-strut
U
[شمع پشتبند عمودی]
crown section
U
برش در کلید قوس
crown cornice
U
کتیبه اصلی
crown paper
U
کاغذی که 38/10سانتیمتردر50/80سانتیمترباشد
crown of the caves way
U
قسمت میان سنگ فرش)
crown of arch
U
کلید طاق
crown-tile
U
سفال تیزه
crown-steps
U
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
crown-steeple
U
منارک برج
crown imperial
U
گل سرنگون
crown land
U
خالصه
crown glass
U
شیشه گردیاچرخی
crown ether
U
اتر تاجی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt
U
وام بدولت
crown colony
U
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
counsel for the crown
U
وکیل عمومی
counsel for the crown
U
دادیار
crown glass
U
شیشه پنجره
[در قرن نوزدهم انگلیس]
crown moulding
U
گچ بری تاجی شکل
crown-plate
U
بالشتک
crown-post
U
تیرک عمودی
crown gear
U
چرخ دنده محدب
crown knot
U
گره تاج
crown tree
U
شمع
crown cornice
U
قرنیز اصلی
southern crown
U
اکلیل جنوبی
Crown Princesses
U
ولیعهد
Crown Princesses
U
همسر ولیعهد
Crown Princes
U
نایب السلطنه
Crown Prince
U
نایب السلطنه
Crown Prince
U
ولیعهد
Crown Princess
U
ولیعهد
Crown Princess
U
همسر ولیعهد
the crown of the head
U
فرق سر
the crown of the teeth
U
قسمت بیرونی دندان
crown block
U
قرقرهراس
crown tine
U
نوکشاخ
Crown Princes
U
ولیعهد
crown jewels
U
جواهرآلاتسلطنتی
crown court
U
دادگاهیدر انگلستانو ولز
half crown
U
سکه معادل دوشلیلینگ وشش پنس
heir to the crown
U
ولی عهد
mural crown
U
ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
olive crown
U
تاج زیتون
piston crown
U
تاج پیستون
feather crown
U
پرتاجیشکل
the crown of the teeth
U
دندان بیرونی
law officers of the crown
U
وکیل عمومی دادیار
law officers of the crown
U
دادستان
downstream profile at crown
U
نیمرخ کلید در پایین دست
downstream profile at crown
U
نیمرخ پایاب در کلید
crown green bowls
U
بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
wheel
U
جاروب کردن با پا
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel
U
چرخ
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخ طایر
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
گردش ناو
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
U
اتحادیه ورزشی
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
four wheel
U
چهارچرخه
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
wheel
U
ساسایی
wheel
U
چرخ نخ ریسی
third wheel
U
سومینچرخدنده
wheel
U
چرخش
wheel
U
دور
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
گرداندن
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
centre wheel
U
چرخهمیانی
hand-wheel
U
چرخدستی
large wheel
U
چرخبزرگ
main wheel
U
چرخاصلی
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
front wheel
U
چرخجلو
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
cog wheel
U
چرخ دنده
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
drive wheel
U
چرخدنده
escape wheel
U
دندهخلاص
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
U
نشانگر سکان
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
worm wheel
U
پیچ حلزونی
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
wheel wright
U
چرخ ساز
wheel center
U
مرکز چرخ
dog-wheel
U
استوانه
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
cogged wheel
U
چرخ دنده
dog-wheel
U
دماغه
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
rotating wheel
U
چرخهدوار
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel trim
U
قالپاق
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
cast wheel
U
چرخ ریختگی
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
impluse wheel
U
چرخ فشار مستقیم
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
U
چرخ لنگر
fly wheel
U
چرخ طیار
ferris wheel
U
چرخ فلک
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear wheel
U
چرخ دنده
idler wheel
U
چرخ طیار
idler wheel
U
چرخ هرزگرد
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
U
چرخ دستی
gyro wheel
U
rotor gyro
grinding wheel
U
چرخ سنباده
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
balance wheel
U
رقاص ساعت
grinding wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ محرک
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
activity wheel
U
گردونه فعالیت
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
steering wheel
U
غربالک
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
رل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com