Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crow's nest
U
سنگر
crow's nest
U
قلعه
crow's nest
U
بالای بلندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crow
U
غراب
crow
U
کلاغ
crow
U
اهرم
crow
U
دیلم
crow
U
بانگ زدن
crow
U
بانگ خروس
eat crow
<idiom>
U
مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
as the crow files
U
بخط راست
as the crow files
U
بخط مستقیم
Jim Crow
U
ریل خم کن دستی
Jim Crow
U
سیاه پوست امریکایی
carrion crow
U
کورکور
crow bar
U
دیلم
as the crow flies
<idiom>
U
راه درست ومستقیم
crow's feet
U
چینو چروکدور چشم
white crow
U
چیز ندیده چیز کمیاب
fork crow
U
دوشاخه
carrion crow
U
کلاغ بغدادی
crow's foot
هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
crow steps
U
لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
crow quill
U
قلم پرکلاغ
crow bill
U
انبرگلوله کش
Jim Crow
U
مطرب دوره گرد
crow foot zinc
U
پیل پنجه کلاغی
own nest
U
بد گویی از خانه خود زشت است
nest
U
اشیانه تیربار
nest
U
اشیان کردن
nest
U
لانه ساختن
nest
U
اشیان گرفتن
nest
U
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nest
U
اشیانهای کردن
nest
U
اسایشگاه پاتوق
nest
U
سنگربتونی
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest
U
ماکرو فراخوانی شده از ماکرو دیگر
nest
U
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nest
U
اشیانه
nest
U
لانه
nest
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
U
پشته سخت افزار
nest
U
تعداد توابع در یک تابع
feather one's nest
<idiom>
U
به علائق خود توجه کردن
nest of tables
U
جایگاهمیزها
nest egg
<idiom>
U
پول پس انداز شده
to feather ones nest
U
تامین اتیه کردن
to feather ones nest
U
بارخودرابستن
rat's nest
U
یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
nest egg
U
مایه اندوخته
nest egg
U
تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
bird's nest
U
قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
bird's nest
U
حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
nest eggs
U
مایه اندوخته
mare's nest
U
چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
nest building
U
لانه سازی
nest eggs
U
تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
to stir up a hornet's nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.
U
اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
stir up a hornet's nest
<idiom>
U
باعث عصبانیت مردم شدن
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com