English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross tell U خبر دادن
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Red Cross U صلیب سرخ
cross-examine U استنطاق کردن
cross-examine U پرسش کردن از
cross-examine U بدقت جویاشدن از
cross-examined U استنطاق کردن
cross-examined U پرسش کردن از
cross-examined U بدقت جویاشدن از
cross-examines U استنطاق کردن
cross-examines U پرسش کردن از
cross-examines U بدقت جویاشدن از
cross-examining U استنطاق کردن
cross-examining U پرسش کردن از
cross-examining U بدقت جویاشدن از
cross-legged U چارزانو
cross reference U مراجعه متقابل
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference U سیستم مختصات
cross reference U شبکه چهارخانه
cross reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference U سیستم مختصات
cross-reference U شبکه چهارخانه
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U سیستم مختصات
cross-references U شبکه چهارخانه
cross-references U ارجاع متقابل
cross check U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-section U سطح متقاطع
cross-sections U سطح متقاطع
double cross U نارو زدن
double cross U دورویی کردن خیانت کردن
double-cross U نارو زدن
double-cross U دورویی کردن خیانت کردن
cross-question U بدقت جویاشدن از
cross-question U استنطاق کردن
cross-questioned U بدقت جویاشدن از
cross-questioned U استنطاق کردن
cross-questioning U بدقت جویاشدن از
cross-questioning U استنطاق کردن
cross-questions U بدقت جویاشدن از
cross-questions U استنطاق کردن
cross U صلیب
cross U خاج
cross U چلیپا
cross U علامت ضربدر یاباضافه
cross U حدوسط ممزوج
cross U دورگه
cross U اختلاف مرافعه
cross U تقلب
cross U نادرستی
cross U قلم کشیدن بروی
cross U خط بطلان کشیدن بر
cross U گذشتن
cross U عبوردادن
cross U مصادف شدن با
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U دورگه کردن
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U تقاطع
cross U عبور کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U حرکت سمتی
cross U سانتر کردن
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U متقاطع
cross U عرضی
cross U پیوندی
cross U قطع کردن متقاطع کردن
cross-eyed U لوچ
cross-eyed U دوبین
cross-country U دو صحرانوردی
cross-examination U بازپرسی
cross-examination U پرسش و مقابله
cross-examinations U بازپرسی
cross-examinations U پرسش و مقابله
cross cultural U میان فرهنگی
cross-cultural U میان فرهنگی
absorption cross section U مقطع جذب
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
american national red cross U نشان صلیب سرخ امریکا
brake cross shaft U محور ترمز
celtic cross U علامت ضربدر
celtic cross U ضرب در
circular cross section U مقطع گرد
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
cross action U دعوی متقابل
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action U علیه وی اقامه کند
cross aisal U راهروی صلیبی
cross aisal U راهروی چلیپایی
cross arm U پنجه
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
Other Matches
cross way=cross road U چهارراه
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross over U درو از عقب
on the cross U بطوراریب
cross out U قلم زدن
cross over U همگذری
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross vault U طاق چهاربخش
cross section U مقطع
cross wires U سیمهای متقاطع
cross wind U باد جانبی
cross weight U وزن ناخالص
cross trail U جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross traverse U تراورس عرضی
cross wall U دیوار پلهای عرضی
cross tree U رابط عرضی دکلها
cross validation U وارسی اعتبار
cross wall U دیوار همبر
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross trail U جاده عرضی
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross stay U بست چلیپا
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
cross talk U القاء
cross talk U تداخل صداها در تلفن
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross tip U پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust U تراست ناخالص
cross section U رویه برش
cross stay U تقویت صلیبی
cross talk U تداخل صدا
cross talk U تداخل صحبت
cross section U سطح مقطع عرضی
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
cross section U نیمرخ عرضی
cross level U تراز کردن
cross or pile U شیر یا خط
cross over point U نقطه همگذری
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point U نقطه الحاق مسیرها
cross peaks U پیکهای چلیپایی
cross piece U تیر عرضی
cross plane U رنده کردن
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
cross loading U مخلوط کردن بارها
cross level U افقی کردن
cross level U ترازعرضی تراز چرخ
cross level U حباب تراز افقی
cross line U تار مو
cross line U بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross linking U اتصال عرضی
cross loading U سر شکن کردن بارها
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
cross polinize U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination U گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads U همبر راست گوشه
cross roll U نورد عرضی
cross section U مقطع عرضی
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section U برش عرضی
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross section U سطح مقطع موثر
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross road U تقاطع جاده
cross road U چهارراه
cross products U حاصلضرب ضربدری
cross purpose U قصد مغایر
cross purpose U قصد متقابل
cross question U استنطاق
cross question U بازجویی
cross question U سئوال بطریق استنطاق
cross reaction U سطح مقطع
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross section U سطح مقطع
cross wise U صلیب وار
cross-doomed U کلیسای گنبددار
Cross your heart! <idiom> U راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle U [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded U [روکشی با تارهای عمود]
cross-beam U تیر افقی
cross-bond U آجرچینی فلمنگی
cross-brace U بادبند چپ و راست
double-cross <idiom> U گول زدن
cross one's mind <idiom> U فکرکردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross rail U نردهمیانی
cross stitches U کوکضربدری
cross-Channel U عبور
cross-Channel U برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes U عدم تفاهم
She is cross eyed. U چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off. U خط زدن
at cross purposes <idiom> U راه خطا واشتباه
cross-church U کلیسای صلیبی
cross-gable U [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Latin cross U صلیب رومی
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me. U از من دلخور نباش.
cross product U ضرب خارجی [ریاضی]
cross product U ضرب برداری [ریاضی]
Lantern-cross U صلیب سنگی
high cross U [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross U صلیب مقدس
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
cross-rail U اسکلت چوبی
cross-rib U دنده ی قوس
cross-springer U [دنده اریب در طاق]
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
cross-vault U طاق چهار بخش
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross wise U چلیپایی ضربدری
pectoral cross U چلیپایی روی سینه
pectoral cross U صلیب سینه
roman cross U حرکت صلیبی
sign of the cross U علامت صلیب
soiuthern cross U صلیب جنوب
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross U crux
olympic cross U صلیب المپیک
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
maltese cross U صلیب
cross word U جدول معمائی
cross word U جدول لغز
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
geneva cross U صلیب سرخ
greek cross U صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross U جشن یافتن صلیب
inverted cross U بالانس صلیب
line cross U تقاطع خط
southern cross U صلیب جنوبی
southern cross U چلیپا
swinging cross U کوته مداری وزشی
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
criss-cross U چلیپایی کردن
criss-cross U همبر کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross U کج
criss-cross U یکوری
criss-cross U به طور ضربدر
criss-cross U برخورد
criss-cross U سوتفاهم
criss-cross U سردرگمی
to cross the styx U مردن
to cross the arms U دست بسینه گذاشتن
trolley cross over U صلیب ترن برقی
victoria cross U صلیب ویکتوریا
criss-cross U پایی
criss-cross U همبر
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-cross U طرحچلیپایی
cross handle U ضامنضربدری
cross assembler U همگزارمتقابل
cross bar U شطرنجی
cross barred U دارای میلههای عرضی
cross beam U تیر افقی
cross bleed U سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
cross bones U شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
cross bow U کمان زنبورکی
cross bow U کمان پولادی
cross bow U گوله کمان
cross brace U بادبند چپ و راست
cross brace U گیره عرضی
cross brace U مهار عرضی
cross bill U شکایت متقابل
cross bill U لایحه دفاعیه
cross bench U نیمکت بیطرفان در مجلس
cross beam U تیر عرضی
cross head U تیر افقی
cross head U تیر عرضی
cross bearer U صلیب بردار
cross bearer U علم دار
cross bearing U بلبرینگ سوزنی
cross bearings U سمتهای متقاطع
cross belt U قطار حمایل
cross belt U کمربند حمایل قطار حمایل فشنگ
cross bracing U مهاربندی بشکل مثلث
cross eye U لوچی
cross examination U استنطاق
cross fertilization U لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross eye U دو بینی
cross fertilize U باهم پیوند زدن
cross file U یک درمیان در دو جهت قراردادن
cross fire U اتشبار متقاطع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com