Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
critical pressure
U
فشار بحرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical backing pressure
U
فشار حد خلاء بحرانی
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
critical
U
بحرانی
critical
U
وخیم
critical
U
خطرناک
critical
U
وخیم انتقادی قابل تامل
critical
U
واقع درمرحله انتقال
critical value
U
ارزش بحرانی
critical
U
انتقادی
critical
U
وخیم نکوهشی
critical
U
منتقدانه
critical
U
شاخص
self critical
U
انتقاد کننده از خود
critical
U
حیاتی بحرانی
critical
U
مهم
critical
U
حساس
critical intelligence
U
اطلاعات حیاتی
critical intelligence
U
اطلاعات مهم
critical isotherm
U
هم دمای بحرانی
critical height
U
بلندی بحرانی
critical height
U
ارتفاع بحرانی
critical materials
U
تجهیزات مهم
critical isotherm
U
منحنی هم دمای بحرانی
critical path
U
مسیر بحرانی
critical path
U
مسیربحرانی
critical materials
U
اقلام حیاتی و مهم
critical mass
U
جرم بحرانی
critical mass
U
توده حساس
critical mass
U
توده مهم
critical magnitude
U
اندازه بحرانی
critical limit
U
حد بحرانی
critical item
U
اقلام حیاتی اقلام مهم
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical frequency
U
فرکانس بحرانی
critical frequency
U
فرکانس مرزی
critical concentration
U
میزان تمرکز بحرانی
critical coupling
U
تزویج بحرانی
critical coupling
U
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical current
U
شدت بحرانی
critical damping
U
خفیدگی بحرانی
critical damping
U
میرائی اپریودیک
critical damping
U
میرائی بحرانی
critical date
U
مدت زمان بحرانی
critical deformation
U
تغییر شکل بحرانی
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
critical area
U
ناحیه بحرانی
critical frequency
U
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical flow
U
جریان بحرانی
critical facility
U
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical facility
U
تاسیسات حساس
critical activity
U
فعالیت بحرانی
critical altitude
U
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude
U
ارتفاع بحرانی
critical error
U
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical angle
U
زاویه بحرانی
critical density
U
چگالی بحرانی
mission critical
U
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical resistance
U
مقاومت بحرانی
critical region
U
ناحیه شاخص
critical region
U
منطقه بحرانی
Critical Regonalism
U
منطقه ی بحرانی
critical region
U
ناحیه بحرانی
critical point
U
نقطه بحرانی
critical resistance
U
مقدار مقاومت بحرانی
critical speed
U
سرعت بحرانی
critical temperature
U
دمای بحرانی
mission critical
U
که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical velocity
U
سرعت بحرانی
critical valve
U
مقدار بحرانی
critical values
U
مقادیر شاخص
critical depth
U
عمق بحرانی
critical temperature
U
درجه حرارت بحرانی
critical ratio
U
بهر شاخص
critical item
U
اماد حساس
critical point
U
نقطه فرود در پرش با اسکی
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical period
U
دوره بحرانی
critical pollution
U
الودگی بحرانی
critical amplification
U
تقویت بحرانی
critical period
U
دوره شاخص
critical point
U
نقطه بحرانی
critical position
U
پوزیسیون حساس
critical molecular mass
U
جرم مولکولی بحرانی
critical build up resistance
U
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical path analysis
U
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical closing speed
U
سرعت بحرانی پایین
critical angle of attack
U
زاویه حمله
critical path method
U
سی پی ام
critical anode distance
U
فاصله بحرانی اندی
critical degree of polymerization
U
درجه بحرانی بسپارش
critical path method
U
روش مسیر بحرانی
critical wave legth
U
طول موج بحرانی
critical voltage parabola
U
شلجمی مقدار ولت قطع
critical path analysis
U
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical grid current
U
شدت بحرانی شبکه
critical path analysis
U
تحلیل مسیر بحرانی
critical cooling rate
U
میزان سرد کنندگی بحرانی
critical angle of attack
U
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack
U
زاویه حمله بحرانی
critical incidents technique
U
شیوه رویدادهای شاخص
critical flicker frequency
U
بسامد شاخص در سوسو زدن
critical heat flux
U
شارحرارتی بحرانی
critical heat flux
U
چگالی جریان شبکه
critical grid voltage
U
ولتاژ بحرانی شبکه
critical grid current
U
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid current
U
جریان بحرانی شبکه
critical grid bias
U
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical infinte cylinder
U
قطر بحرانی استوانه
thermal critical point
U
نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal critical point
U
نقطه توقف
thermal critical point
U
نقطه تبدیل حرارتی
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
Things are coming to a critical juncture .
U
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
critical heat flux ratio
U
نسبت شار حرارتی بحرانی
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
f.pressure
U
فشارمایع
pressure
U
بار
pressure
U
سنگین
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
pressure
U
فشار
pressure
U
فشار هوا
pressure
U
بار سنگین مصائب وسختیها
pressure
U
مشقت
pressure
U
فشردن مضیقه
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
pressure device
U
عامل فشاری مین
pressure device
U
ماسوره فشاری
pressure curve
U
خم فشار
pressure curve
U
منحنی فشار
pressure cook
U
دیگ زودپز
pressure cook
U
تحت فشار پختن
pressure lamp
U
چراغ تلمبهای
pressure cook
U
دردیگ زودپزپختن
pressure drop
U
افت فشار
pressure face
U
سمت فشار
pressure gage
U
فشارسنج
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
pressure head
U
ارتفاع فشار
pressure gradient
U
گرادیان فشار
pressure gaverner
U
تنظیم کننده فشار
pressure gaverner
U
ناطم فشار
pressure gauge
U
فشارسنج
pressure gauge
U
فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction
U
کسر فشاری
pressure cabin
U
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin
U
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
to be under deadline pressure
U
عجله داشتن
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
manifold pressure
U
فشار گازگاه
low pressure
U
منطقه کم فشار
low pressure
U
سهل العبور
low pressure
U
فشار خفیف
loss of pressure
U
افت فشار
lateral pressure
U
فشار جانبی
kinetic pressure
U
فشار سینتیک
internal pressure
U
فشار درونی
intermediate pressure
U
فشار متوسط
intake pressure
U
فشار ورودی
initial pressure
U
فشار ابتدایی
inflationary pressure
U
فشار تورمی
increase of pressure
U
افزایش فشار
molding pressure
U
فشار قالب
molding pressure
U
فشار پرس
oil pressure
U
فشارسنج روغن
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance
U
فشارسنج
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure
U
فشار درونی
pitot pressure
U
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure
U
فشار پیستون
partial pressure
U
فشار جزیی
partial pressure
U
فشار جزئی
partial pressure
U
فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure
U
فشار اسمزی
oil pressure
U
دستگاه اندازه گیری فشار روغن
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
pressure of speech
U
فشار تکلم
pressure welding
U
جوشکاری فشاری
pulse pressure
U
فشار نبض
radiation pressure
U
فشار تشعشع
reacted pressure
U
فشار واکنش شده
reduced pressure
U
فشار کاهیده
reservoir pressure
U
فشار مخزن
social pressure
U
فشار اجتماعی
sound pressure
U
فشار صوت
starting pressure
U
فشار استارت
static pressure
U
فشار ثابت هوا
static pressure
U
فشار ایستایی
swelling pressure
U
فشار در اثر ازدیاد حجم
systolic pressure
U
فشارخون انقباضی
pressure welding
U
جوش فشاری
pressure weldable
U
قابل جوشکاری فشاری
pressure points
U
نقطههای گیرنده فشار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com