Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
criminal action
U
دعوی جزایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
criminal
U
جانی جنایتکار جنایی
criminal
U
جانی
criminal
U
جزائی
criminal
U
بزهکار
criminal
U
جنایی
criminal
U
جنایتکار جانی
criminal
U
گناهکار
criminal
U
مجرم
criminal
U
جنایی کیفری
criminal
U
تبهکار
criminal conversation
U
عمل منافی عفت
criminal allegation
U
تهمت جزائی
criminal type
U
سنخ بزهکار
criminal liability
U
مسئوولیت جزائی
criminal code
U
قوانینمربوطبهمجرمینومجازات
criminal conviction
U
محکومیت جنایی
criminal court
U
محکمه جنائی
criminal damage
U
تخریب جزائی
criminal investigation
U
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
criminal law
U
حقوق جزا
criminal low
U
حقوق جزا
criminal i. department
U
اداره اگاهی
criminal low
U
حقوق جنایی
criminal proceedings
U
دادرسی جزائی
criminal prosecution
U
تعقیب جزایی
criminal court
U
عشق بازی کردن
criminal court
U
راز و نیاز کردن
criminal court
U
دادگاه جنایی
criminal responsibility
U
مسوولیت پذیری کیفری
criminal record
U
سوء پیشینه جزائی
criminal psychology
U
روانشناسی کیفری
contempt
[criminal offence]
U
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt
[criminal offence]
U
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
criminal court division
U
بخش دادگاه جنایی
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
law of criminal procedure
U
ائین دادرسی کیفری
international criminal law
U
حقوق جزای بین الملل
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
criminal inattention to signal
U
بزه بی اعتنائی به نشانها جرم بی توجهی بعلائم
principle of criminal procedure
U
ایین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
criminal proceedure code
U
قانون ایین دادرسی کیفری
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
self action
U
خود عملی
right of action
U
حق اقامه دعوی
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
U
حق ترافع
action
U
تمرین
self action
U
عمل فی نفسه
course of action
U
روش انجام کار
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
U
راه کار
out of action
U
غیر فعال
out of action
U
خراب
out of action
U
خارج ازنبرد
out of action
U
از نبرد خارج شده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
appropriate action
U
اقدام مقتضی
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
immediate action
U
عکس العمل فوری
immediate action
U
عملیات فوری
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
عامل
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
کار اقدام
action
U
جنگ عملیات
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنبش
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
اژیرش
action
U
بازی
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
کنش
action
U
کردار
action
U
کار
action
U
عمل
action
U
فعل اقدام
action
U
رفتار
action
U
جدیت
action
U
جنبش حرکت
action
U
جریان
action
U
اشاره
action
U
نبرد
action
U
پیکار
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
گزارش وضع
action
U
طرز عمل
action
U
اقامهء دعوا
action
U
اثر
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
اقدام
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
انجام کاری
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
جنگ
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
عمل انجام شده
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
local action
U
تخلیه موضعی باتری
plan of action
U
طرح عملیات
killed in action
U
کشته
mass action
U
قانون اثر جرم
legal action
U
اقدام قانونی
mass action
U
عمل کلی
preventive action
U
اقدامات تامینی
locking action
U
اثر سدکنندگی
mine action
U
عمل مین
quantum of action
U
مقدار اثر
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
personal action
U
دعوی منقول
personal action
U
دعوی شخصی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
U
دعوی مالکیت
quantum of action
U
کوانتوم اثر
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
ثابت پلانک
radius of action
U
شعاع اثر
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
radius of action
U
شعاع عمل
quick in action
U
فرز
quick in action
U
چابک
quick in action
U
جلد
killed in action
U
کشته جنگی
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick action
U
عمل انی ماسوره
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
speed of action
U
سرعت حرکت
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action
U
عملوکارصنعتی
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind
U
حرکتجریانباد
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
zone of action
U
منطقه عمل
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
He is a man of action.
U
مردعمل است
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
speed of action
U
درجه تندی
speed of action
U
سرعت انتقال
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
speed of action
U
چالاکی
speed of action
U
فرزی
speed of action
U
تندی
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
U
دعوی ایذائی
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
scene of action
U
صحنه عملیات
speed of action
U
چابکی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action
U
عمل غیر ارادی
recourse action
U
رجوع به دادگاه
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action
U
دعوی غیر منقول
shock action
U
عمل غافلگیری
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
U
عمل شوک
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action
U
اموال دینی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
social action
U
اقدام اجتماعی
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
radius of action
U
ناحیه رانندگی
concerted action
U
عمل مشترک
automatic action
U
ناهشیارکاری
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
angle of action
U
زاویه عمل
action tendency
U
گرایش به عمل
action system
U
نظام عمل
action station
U
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station
U
محل جنگ
action station
U
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement
U
دستورالعمل اقدام
biocidal action
U
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action
U
اقامه دعوی
column action
U
عمل ستونی
civil action
U
دعوی مدنی
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
civic action
U
امور عام المنفعه
civic action
U
عملیات مردم یاری
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action
U
حق بالقوه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com