Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crash dolly
U
جرثقیل چرخدار اخراجات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dolly
U
هدف کش هوایی
dolly
U
کامپیوترمبادله اطلاعات هوایی
dolly
U
سندان یا بلوکی که درپرچکاری دستی ورقات فلزی بکار می رود
dolly
U
پشت گیر
dolly
U
عروسک
dolly
U
پیش نگهدارنده
dolly
U
چرخ کوچکی شبیه قرقره
dolly
U
[چرخ کوچک شبیه قرقره]
dolly
U
کوبیدن پارچه با چوب رختشویی
camera dolly
U
پایهدوربین
dolly bar
U
میله پشت گیر
moom dolly chagi
U
ضربه پا به عکس دورانی
trailer converter dolly
U
یدک کش
trailer converter dolly
U
تریلی کش
crash
U
شکستگی خرابی
crash
U
درهم شکستن
crash
U
پایان عملیات کامپیوتر
all crash
U
زمان فوریت
crash course
U
کلاسآموزشی
crash
U
متوقف
crash
U
قفل سرنگون
crash
U
متوقف شدن ناگهانی
crash
U
خردکردن
crash
U
ریزریز شدن
crash
U
سقوط کردن هواپیما
crash
U
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crash
U
سقوط
crash
U
سقوط کردن
crash
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash
U
از کار افتادن
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
crash helmets
U
کلاه خود ایمنی
crash helmets
U
کلاه ایمنی
crash helmets
U
خود
crash helmets
U
کاسکت
to crash in
[to a party]
U
بدون دعوت وارد شدن
crash barrier
U
حصار کنار جاده
A crash language course .
U
دوره فشرده آموزش زبان
crash price
U
قیمت مفت
to crash in
[to a party]
U
سر زده وارد شدن
crash the gate
<idiom>
U
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to fall crash
U
افتادن وباصداخردشدن
crash-landed
U
سقوط کردن هواپیما
crash-landing
U
سقوط کردن هواپیما
crash-lands
U
سقوط کردن هواپیما
crash land
U
سقوط کردن هواپیما
crash boat
U
قایق نجات
crash conversion
U
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
crash dive
U
ناگهان بزیر اب رفتن
crash protected
U
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
disk crash
U
خراش دیسک
disk crash
U
خرابی دیسک
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
head crash
U
شکستگی هد
crash-land
U
سقوط کردن هواپیما
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com