English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corporate U یکی شده
corporate U دارای شخصیت حقوقی
corporate U بصورت شرکت درامده
corporate U صنفی
corporate U متحد
corporate tax U مالیات بر شرکت سهامی
corporate profit U سود شرکت سهامی
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
Corporate Modernism U سبک معماری بین المللی مدرن
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
body corporate U شرکت شرکت سهامی
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
corporate treasurer U مدیر امور مالی
corporate body U شخص حقوقی
corporate [commercial] <adj.> U بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> U تجاری
corporate hospitality U بلیطرایگانیکهموسساتوارگانهابهکارکنانشانمیدهند
corporate [commercial] <adj.> U تجارتی
undistributed corporate profit U سود تقسیم نشده شرکتها
town U شهر کوچک
go to town <idiom> U
new town U شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
Get out of town! <idiom> U جدی می گی؟ [اصطلاح روزمره]
the town U گردش وسیاخت درشهر
It's all over town. <idiom> U این خبر درشهر پراست.
Get out of town! <idiom> U شوخی میکنی؟ [اصطلاح روزمره]
out of town U بیرون شهر
town U خرده شهر
town U شهرک
town U شهر
town U شهرک
town U قصبه
town U شهر کوچک قصبه حومه شهر
town U شهر
town U شهر کوچک
from out of town U از خارج [از شهر]
from out of town U از بیرون [از]
small-town U وابسته به شهرهای کوچک
Is there a bus into town? U آیا اتوبوس برای شهر هست؟
Road Town U توانائیدرقضاوتعادلانه
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
shanty town U کوخگاه
country town U شهرستان
test town U شهرمورد نمونه گیری
boom town U شهرصنعتیشده
small-town U کم سروصدا
small-town U شهرستانی
shanty town U گدامحله
shanty town U بیغوله
To be the talk of the town. U سرزبانها افتادن
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
Company town U شهرک کارگران
to work out of town U در حومه [بیرون] شهر کار کردن
provincial town U شهرستان
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
to live out of town U در بیرون از شهر زندگی کردن
shanty town U حصیرآباد
county town U حاکم نشین استان
town planning U شهرسازی
town crier U جارچی
town criers U جارچی
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
in the navel of the town U در ناف شهر
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
principal town U شهر عمده
satellite town U پیراشهر
test town U شهر مورد ازمایش
the outskirts of the town U حومه شهر
town houses U گدا خانه دارالمساکین
town houses U خانه شهری
county town U شهر مقراستاندار
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall U کاخ شهرداری
town hall U عمارت شهرداری
town hall U تالار انجمن شهر
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls U کاخ شهرداری
town halls U عمارت شهرداری
town halls U تالار انجمن شهر
ghost town U شهر متروک
town house U خانه شهری
town house U گدا خانه دارالمساکین
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
home town U زادشهر
w kilometres of the town U در2 کیلومتری شهر
town council U انجمن شهر
town council U انجمن شهرداری
town wall U باروی شهر
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
town planner U مهندس شهرساز
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
town manager U شهردار انتصابی
we fixed in the town U در شهر ماندیم
Cape Town U بندر کیپ تاون
home town U خاستگاه
to patrol a town U شهری را گشت زدن
home town U زادگاه
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
home town U شهر موطن
George Town U نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
George Town U بندر جرج تاون
town meeting U انجمن شهری
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
to paint the town red U عربده کردن
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
A single town and two different rates!. <proverb> U یک شهر و دو نرخ؟!.
small country town U شهرستان کوچک
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
We painted the town red . U تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
He cried the news all over the town . U با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
He is a bih shot ( noise ) in this town . U جزو کله گنده های شهر است
The town is famous for its hot springs . U این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com