English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
coordination U هماهنگی
coordination U هماهنگ سازی
coordination U هم اهنگی
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
coordination U کوئوردیناسیون
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
fire coordination U تطبیق اتش
staff coordination U هماهنگی ستادی
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
neuromuscular coordination U هماهنگی عصبی- عضلانی
coordination sphere U فضای کوئوردیناسیون
coordination number U عدد کوئوردیناسیون
close coordination U همکاری نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
coordination geometry U هندسه کوئوردیناسیون
coordination compounds U ترکیبات کوئوردیناسیون
coordination chemistry U شیمی کوئوردیناسیون
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
fire support coordination U تطبیق اتش
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
eye hand coordination U هماهنگی چشم و دست
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com