English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
imagery U نمایش مصور
imagery U عکاسی هوایی
imagery U تصویرسازی ذهنی
imagery U تصورات
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
imagery U شکل و مجسمه
imagery U تشبیه ادبی
imagery U صنایع بدیعی
imagery U تصویرسازی
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
imagery U تصویر
eidetic imagery U تصویر ذهنی روشن
imagery collateral U وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
imagery exploitation U مدار تهیه و فهور و استفاده از اطلاعات عکس هوایی
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
photo imagery U تهیه عکس
infrared imagery U عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
imagery pack U بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
continuous U قطعهای پایان ناپذیر از نوار ضبط
continuous U وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
continuous U بدون پایان یابدون قط عی
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
continuous U سیگنال آنالوگ که پیاپی تغییر میکند
continuous U کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
continuous U متصل
continuous U پیوسته
continuous U مداوم
continuous U متوالی
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous processor U دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
continuous rating U کار پیوسته اسمی
continuous inventory U موجودی مستمر
continuous illumination U روشنایی پایدار منطقه رزم
continuous illumination U روشنایی مداوم
continuous fire U اتش پایدار
continuous flow U جریان با دبی ثابت
continuous form U ورقه پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous grading U دانه بندی یکسره
continuous reinforcecement U ارماتور ممتد
continuous reinforcement U تقویت پیاپی
continuous drizzle U بارشبارانملائم
continuous window U پنجره سراسری
continuous wave U امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
continuous wave U موج پایدار
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous rain بارش باران دائمی
continuous time U با پیوستگی زمانی
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف انفصالی
continuous spectrum U طیف نشری
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
continuous snow U بارشبرفدائمی
continuous tone U نقطههای متفاوت
continuous fire U اتش مداوم
continuous data U دادههای پیوسته
continuous current U جریان یکنواخت
continuous climbing U صعود طبیعی
continuous beam U تیرچند پایه
continuous beam U تیر ممتد
continuous beam U تیر چند دهانه تیر سراسری
continuous beam U تیر یکسره
continuous data U دادههای متوالی
continuous error U خطای پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
continuous error U خطای متوالی
strip U کندن
strip U پاک کردن
strip U تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
strip U نوارسردوشی
strip U نوار مین گذاری باند فرود موقتی
strip U باند فرود
strip U بند
strip U کشیدن یا انداختن توپ از دست حریف
strip U سطح پیست شمشیربازی
strip U نخ را با دست از قرقره ماهیگیری کشیدن
strip U لایه ماده مغناطیسی در سطح کارت پلاستیکی برای ضبط داده
strip U قطعه باریک
to strip something off U کندن پوست [درخت]
to strip something off U کندن پوست [میوه]
to strip something off U درآوردن [ملافه از لحاف]
to strip something off U کندن [پوست]
strip U محروم کردن از
strip U لخت کردن
strip U چاک دادن تهی کردن
strip U باریکه
strip U نوار
strip U نمایش که یک خط از متن را نشان دهد
strip U برهنه کردن
strip U ماده طولانی نازک
strip U حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
continuous stock taking U موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
continuous stock control U کنترل مستمر موجودی
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
continuous adjustable transformer U مبدل تنظیم پذیر
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous traffic line U خط پر امد و شد
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
continuous deep beam U تیر تیغه یکسره
comic strip U فیلمهای نقاشی شده
strip lighting U نوعیسیستمروشنایی
strip club U باشگاهرقصStriptease
titling strip U قسمت مربوط به درج اطلاعات روی عکس هوایی
friction strip U نوارآتشزن
flooring strip U کفپوش
air strip U باند فرود یاپرواز
air strip U باند فرودگاه
wide strip U نوار پهن
air strip U فرودگاه
central strip U جداکننده جهات
central strip U نوار میانی
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
comic strip U کارتون
shutdown strip U منطقه بعد از خط پایان که رانندگان از سرعت خود می کاهند
strip sodding U پوشش نواری چمنی
phosphor strip U نوار فسفر
mine strip U نوار مین
mine strip U باند مین گذاری
mica strip U باریکه میکا
film strip U نوار فیلم
landing strip U باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strip U باند فرود
fuse strip U نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fuse strip U فیوز نواری
felt strip U نوار نمدی
drag strip U مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
film-strip U نوار فیلم
photographic strip U باند عکاسی
strip fuse U فیوز نواری
photographic strip U نوار عکاسی
strip footing U شالوده نواری
strip mosaic U نوار موزاییک عکس هوایی
strip alert U اماده باش 5 دقیقهای
strip footing U شالودههای نواری
strip alert U اماده باش روی باند فرود
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
wide strip mill U دستگاه نورد نوار پهن
fuse mounting strip U نوار باریک فیوز
To undress . to strip one self naked . U لخت شدن
contour strip cropping U کشت نواری برروی خطوط میزان
to strip the paint off the wall U رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
fusible metal strip U نوار فلزی ذوب شونده
strip mining [American E] U استخراج معدن روباز
narrow strip mill U نورد نوار باریک
opencast strip mine U قالببازخطمعدن
magnetic strip card U کارت نوار مغناطیسی
strip chart recorder U ثبات نوار کاغذی
hot strip mill U مسیر نورد گرم
hot rolled strip U باریکه نورد شده داغ
sprung strip metal insulation U عایقفنری
sprung strip metal insulation U نوارفلزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com