Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
constant power
U
توان ثابت
constant power
U
توان دائمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
U
میل شدید به قدرت
constant
U
مقدار ثابت
constant
U
ثابت دایمی
constant
U
دادهای که مقدارش ثابت است
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant
U
پایا
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant
U
کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant
U
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
constant
U
دائمی
constant
U
همیشگی
constant
U
باثبات استوار
constant
U
پایدار
constant
U
ثابت قدم
constant
U
مداوم
constant
U
وفادار
constant
U
ثابت
constant
U
عدد ثابت
absorption constant
U
ضریب جذب
constant of motion
U
ثابت حرکت
force constant
U
ثابت نیرو
figurative constant
U
ثابت تلویحی
time constant
U
ثابت زمانی
field constant
U
ثابت میدان
frequency constant
U
ثابت فرکانس
constant current
U
جریان دائم
equilibrium constant
U
ثابت تعادل
electric constant
U
ثابت الکتریکی
velocity constant
U
ثابت سرعت
constant pressure
U
فشار ثابت
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمان
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمن
calibration constant
U
ثابت درجه بندی
constant speed
U
سرعت ثابت
constant return
U
بازده ثابت
constant capital
U
سرمایه ثابت
constant cost
U
قیمت ثابت
constant cost
U
هزینه ثابت معادل cost fixed
constant current
U
شدت ثابت
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
constant error
U
خطای ثابت
constant factors
U
عوامل ثابت
constant luminance
U
روشنایی ثابت
constant of the cone
U
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
attenuation constant
U
ثابت تضعیف
constant voltage
U
ولتاژ ثابت
velocity constant
U
ضریب سرعت
ebullioscopy constant
U
ثابت غلیان نمایی
dissociation constant
U
ثابت تفکیک
disintegration constant
U
ثابت تلاشی
weiss constant
U
ثابت وایس
dielectric constant
U
ثابت دی الکتریک
declination constant
U
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
decay constant
U
ثابت تباهی
curie constant
U
ثابت کوری
cryoscopic constant
U
ثابت انجماد سنجی
coupling constant
U
ثابت جفت شدن
cosmological constant
U
ثابت کیهان شناختی
constant voltage
U
فشار الکتریکی ثابت
constant potential
U
اختلاف پتانسیل ثابت
numeric constant
U
ثابت عددی
proportionality constant
U
ثابت تناسب
rydberg constant
U
ثابت ریدبرگ
screening constant
U
ثابت پوشش
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
solar constant
U
ثابت خورشیدی
planck's constant
U
کوانتوم کنش
multiplying constant
U
مضرب ثابت
hubble constant
U
ثابت هابل
ionization constant
U
ثابت یون
inertia constant
U
ثابت اینرسی
instability constant
U
ثابت ناپایداری
newton constant
U
ثابت نیوتون
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
rate constant
U
ثابت سرعت
physical constant
U
ثابتهای فیزیکی
planck's constant
U
ثابت پلانک
real constant
U
ثابت حقیقی
physical constant
U
ثابت فیزیکی
[فیزیک]
propagation constant
U
ثابت انتشار
formation constant
U
ثابت تشکیل
shielding constant
U
ثابت حفافتی
gas constant
U
ثابت گاز
Constant of integration
U
ثابت انتگرال گیری
[ریاضی]
magnetic constant
U
پرمئابیلیته ی در خلاء
gas constant
U
ثابت گازها
stefan's constant
U
ثابت استفان
gravitational constant
U
ثابت گرانش
magnetic constant
U
ثابت مغناطیسی
spring constant
U
ضریب فنریت
stability constant
U
ثابت پایداری
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
Napier's constant
U
عدد
[ ایی ]
[حرف لاتین]
[ریاضی]
Napier's constant
U
عدد نپر
[ریاضی]
lattice constant
U
ثابت شبکه
madelung constant
U
ثابت مادلونگ
constant speed drive
U
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
constant speed motor
U
موتور با سرعت ثابت
low time constant
U
ثابت زمانی کوچک
capacitive time constant
U
ثابت زمانی فرفیت
constant temperature pressure
U
welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
constant speed regulation
U
تنظیم با سرعت ثابت
constant speed unit
U
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
constant stimulus method
U
روش محرک ثابت
constant speed propeller
U
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
constant return to scale
U
بازده ثابت نسبت به مقیاس
polaron coupling constant
U
ثابت جفت شدن پولارونها
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
constant pressure combustion
U
احتراق در فشار ثابت
constant potential distribution
U
توزیع با ولت ثابت
constant potential generator
U
مولد با ولت ثابت
constant potential rectifier
U
یکسو کننده با ولت ثابت
constant potential regulator
U
ولتپای
constant voltage regulator
U
ولتپای
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
constant current transformer
U
مبدل با شدت ثابت
constant amperage regulation
U
تنظیم با امپر ثابت
constant current regulator
U
تنظیم با امپر ثابت
constant velocity joint
U
تویی چرخ
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
constant current charge
U
شارژ با جریان ثابت
constant current distribution
U
توزیع با شدت ثابت
constant current generator
U
مولد با امپر ثابت
constant current motor
U
موتور با امپر ثابت
constant potential transformer
U
مبدل با ولت ثابت
law of constant proportions
U
قانون نسبتهای ثابت
gas law constant
U
قانون ثابت گازها
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
input time constant
U
ثابت زمانی اولیه
inductive time constant
U
ثابت زمانی القا
near-constant state of flux
U
تغییر همیشگی
specific rate constant
U
ثابت ویژه سرعت
image transfer constant
U
ثابت انتقال تصویر
image phase constant
U
ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
solubility product constant
U
ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
universal gas constant
U
ثابت گازها
solubility product constant
U
ثابت حاصلضرب انحلال
relative dielectric constant
U
ثابت دی الکتریک نسبی
reaction rate of constant
U
ثابت سرعت واکنش
ion product constant
U
ثابت حاصلضرب یونی
thermodynamic equilibruim constant
U
ثابت تعادل ترمودینامیکی
A steadfast (constant) friend.
U
دوست ثابت وپابر جا
floating point constant
U
ثابت ممیز شناور
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
constant voltage charge
U
شارژ با ولتاژ ثابت
time constant of an exponential quantity
U
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
law of constant heat sumation
U
قانون هس
Constant dripping wear away the stone .
<proverb>
U
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
boiling point elevation constant
U
ثابت صعود نقطه جوش
law of constant heat sumation
U
قانون ثابت بودن جمع گرماها
constant dripping wears away the stone
<proverb>
U
اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
power on
U
روشن کردن
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
U
قطع نیرو
power i
U
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
will-power
U
قدرت اراده
power down
U
قطع برق خاموش کردن
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
power up
U
روشن کردن
power saw
U
دستگاه اره
power saw
U
اره ماشینی
will-power
U
عزم راسخ
will-power
U
تصمیم
will-power
U
اراده
will to power
U
قدرت خواهی
in power
U
دارای اختیارات
e. power
U
قوه مجریه
outside power
U
جریان خارجی
e. power
U
نیروی اجرایی
p in power to do something
U
عدم نیروبرای کردن کاری
in power
U
صاحب مقام
useful power
U
توان مفید
useful power
U
قدرت مفید
power up
U
برق
power
U
دولت
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
U
خاموش کردن یک وسیله
to the power of
[three]
U
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
U
قوه
[ریاضی]
power
U
دستگاه برقی
power
U
برقی
power
U
درشت نمایی قدرت دوربین
power
U
توان
[ریاضی]
power
U
قوه یا توان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
شدت
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
U
حذف توان کامپیوتر
power
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com