Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
computer operations manager
U
مدیر عملیات کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computer center manager
U
مدیر مرکز کامپیوتر
manager
U
مدیر
manager
U
امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
manager
U
ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
manager
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
manager
U
یس بخش در شرکت
dp manager
U
مدیر داده پردازی
manager
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
U
و نیز آدرس شیار را
manager
U
مباشر
manager
U
کارفرما
manager
U
مدیر تیم
manager
U
مدیر مسابقه بوکس
manager
U
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager
U
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
operation manager
U
مدیر عملیات
town manager
U
شهردار انتصابی
office manager
U
رئیس اداره
item manager
U
مدیر اقلام
office manager
U
رئیس دفتر
micro manager
U
مدیر ریزکامپیوترها
bank manager
U
رییسبانک
library manager
U
مدیر کتابخانه
LAN Manager
U
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
item manager
U
مدیریت اقلام تدارکاتی
general manager
U
مدیر باشگاه
file manager
U
مدیر فایل
stores manager
U
مدیر انبارها
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
Print Manager
U
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
program manager
U
مدیر برنامه ها
program manager
U
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
presentation manager
U
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
project manager
U
مدیر طرحها
project manager
U
مدیر پروژه ها
project manager
U
مدیر پروژه
record manager
U
مدیر رکورد
personnel manager
U
مدیر استخدام
sale manager
U
مدیر فروش
sales manager
U
مدیر فروش
site manager
U
رئیس کارگاه
staff manager
U
رئیس کارگزینی
presentation manager
U
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
stage manager
U
مدیر نمایش
stage manager
U
کارگردان نمایش
acting manager
U
کفیل
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
data base manager
U
مدیر پایگاه داده
adobe type manager
U
مدیر انواع فونت ادوبی
data processing manager
U
مدیر پردازش داده
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
operations
U
نحوه استفاده ازدستگاهها
operations
U
عملیات
f.of operations
U
حوزه عملیات
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
stability operations
U
عملیات ارام سازی
stability operations
U
عملیات تامین ثبات داخلی
psychological operations
U
عملیات روانی
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
concrete operations
U
عملیات عینی
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
operations analysis
U
تجزیه و تحلیل عملیات
operations research
U
تحقیق در عملیات
deputy for operations
U
معاونت عملیات
continuity of operations
U
مداومت عملیات
terminal operations
U
عملیات بارانداز
terminal operations
U
عملیات اسکلهای
special operations
U
عملیات مخصوص یا ویژه
operations code
U
رمز عملیاتی
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
covert operations
U
عملیات پنهانی
denial operations
U
عملیات ممانعتی
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
operations room
U
centre combatinformation: syn
operations room
U
اتاق عملیات
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations personal
U
پرسنل عملیات
covert operations
U
عملیات مخفی
operations detachment
U
عنصرعملیات رسد عملیات
operations code
U
کد عملیاتی
theater of operations
U
صحنه عملیات
air operations
U
عملیات هوایی
airmobile operations
U
عملیات هوارو
base of operations
U
پایگاه عملیات
maritime operations
U
عملیات دریایی یا ناوگانی
logical operations
U
عملیات منطقی
Military operations.
U
عملیات نظامی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
flight operations
U
عملیات پرواز
air operations
U
میز ردنگاری هوایی
airmobile operations
U
عملیات متحرک هوایی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
formal operations
U
عملیات صوری
clearing operations
U
عملیات مین روبی
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
combat operations
U
مرکز عملیات رزمی
concept of operations
U
تدبیر عملیات
building operations
U
عملیات ساختمانی
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
night operations
U
عملیات شبانه
the four basic arithmetic operations
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
data transfer operations
U
عملیات انتقال داده
open market operations
U
عملیات بازار ازاد
air ground operations
U
عملیات مشترک زمینی وهوایی
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
black market operations
U
عملیات بازار سیاه
air area operations
U
عملیات منطقه هوایی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
aerospace projection operations
U
بالای منطقه عملیات
Counter – espionage operations k.
U
عملیات ضد جاسوسی
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
vehicle used for migrant-smuggling operations
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations
U
رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
My Computer
U
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
U
حسابگر الکترونی
computer
U
ماشین متفکر
computer
U
ماشین حساب
computer
U
ماشین الکترونیکی
computer
U
اکامپیوتر
computer
U
رایانه
computer
U
ماشین حساب کامپیوتر
computer
U
شمارنده
computer
U
کامپیوتر
independent computer
U
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
ibm computer
U
کامپیوتر ای بی ام
hybrid computer
U
کامپیوترترکیبی
laptop computer
U
کامپیوتر دستی یا کیفی
ibm computer
U
ماشین حساب ای بی ام
hybrid computer
U
کامپیوتر دو رگه
incremental computer
U
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer
U
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
There's a jinx on this computer.
U
این رایانه جادو شده.
a stand-alone computer
U
یک رایانه مستقل
computer on a chip
U
کامپیوتر روی یک تراشه
infected computer
U
کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
human computer
U
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
guest computer
U
کامپیوتر مهمان
digital computer
U
کامپیوتردیجیتال
parallel computer
U
کامپیوتر موازی
duplex computer
U
کامپیوتر مضاعف
computer memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
electronic computer
U
کامپیوتر الکترونیکی
digital computer
U
کامپیوتر دیجیتالی
serial computer
U
کامپیوترنوبتی
computer memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
first generation computer
U
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
flight computer
U
کامپیوتر پرواز
four address computer
U
کامپیوتر چهار نشانی
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
source computer
U
کامپیوتر منبع
source computer
U
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
stand alone computer
U
کامپیوتر مستقل
synchronous computer
U
کامپیوتر همگام
synchronous computer
U
کامپیوترهمزمان
talking computer
U
کامپیوتر سخنگو
target computer
U
کامپیوتر هدف
one chip computer
U
کامپیوتر یک تراشهای
one address computer
U
کامپیوتریک ادرسه
slave computer
U
کامپیوتر برده
sequential computer
U
کامپیوتر ترتیبی
portable computer
U
کامپیوتر قابل حمل
pocket computer
U
کامپیوتر جیبی
ruggedized computer
U
کامپیوتر بادوام
satellite computer
U
کامپیوتر ماهوارهای
second generation computer
U
کامپیوتر نسل دوم
self adapting computer
U
کامپیوتر خود وفق
serial computer
U
کامپیوتر نوبتی
serial computer
U
کامپیوتر سری
one address computer
U
کامپیوتر یک نشانی
one address computer
U
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
virtual computer
U
کامپیوتر مجازی
network computer
U
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
micro-computer
U
خرد کامپیوتر
multiaccess computer
U
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer
U
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
micro-computer
U
ریزرایانه
micro-computer
U
ریزکامپیوتر
mainframe computer
U
مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer
U
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer
U
استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
nonesequential computer
U
کامپیوتر غیر ترتیبی
two address computer
U
کامپیوتربا دو نشانی
notebook computer
U
کامپیوتر کوچک قابل حمل
one address computer
U
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com