English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
commutation rules U قواعد جابجایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commutation U جابجاگری
commutation U تغییر
commutation U تخفیف جرم
commutation U جابجایی
commutation U تغییر جهت پی در پی جریان در سیم پیچهای دستگاههای الکتریکی
commutation U تخفیف مجازات
commutation U تبدیل مجازات به اخف
commutation U کموتاسیون
commutation U تبدیل
sparkless commutation U جابجاگری بدون جرقه
commutation ticket U بلیط با تخفیف
commutation relation U رابطه جابجایی
diameter of commutation U قطر جابجاگری
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
rules U روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
b rules U قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
rules U وعملیات روی آنها
to r against the rules U بقوانین پشت پا زدن
rules U قواعد بازی
under these rules U بموجب این قوانین
rules of the roads U قوانین راه
selection rules U قواعد گزینش
rules of the roads U قوانین دریانوردی
rules of road U قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
rules of procedure U نظامنامه داخلی
rules of engagement U قوانین درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
rules of procedure U روش جاری
standing rules U نظامات
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
ground rules U قوانینپایهایواساسی
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
standing rules U مقر رات
standing rules U مقر ره
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
rules of decorum U اداب
fleming's rules U قواعد فلمینگ
golden rules U قاعده زرین
competition rules U قوانین رقابت
slide rules U خط کش ریاضی
slide rules U خط کش مهندسی
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
hague rules U قوانین لاهه
rules of chess U قوانین شطرنج
rules committee U کمیته قوانین
precendence rules U قواعد تقدم
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
inland rules U قوانین داخلی
infraction of rules U نقض قوانین
hund rules U قواعد هوند
slide rules U خط کش محاسبه
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
rules for forming plurals U ایین جمع بندی
rules for forming plurals U قواعد جمع بندی
To break the law (rules , regulations). U قانون شکنی کردن
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com