English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
community centre U محلاجتماعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
urban centre of a community U مرکز شهرک
Other Matches
community U انجمن
community U اجتماع
community U عوام
community U جامعه
community chest U صندوق اعانه برای امورخیریه
community center U مرکزاجتماع
community center U ساختمان محل انجمن
community charge U گونهایمالیات
community service U کمک
community service U تعاونویاریعمومی
Community architecture U [جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
community psychology U روانشناسی اجتماع نگر
therapeutic community U اجتماع درمانی
peripheral community U جامعه پیرامونیperipeteia
muslim community U امت
community policing U سیستمکار محلیپلیس
eruropean community U جامعه اروپایی
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
community relations U قسمت روابط عمومی
ecological community U جامعه
european economic community U market common
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
right centre U مرکزقائم
centre U درمرکز قرارگرفتن
centre third U سومینخطمیانی
off centre U لنگ زدن
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U محل
centre U وسط
centre U تمرکز یافتن
centre U وسط ونقطه مرکزی
centre U مرکز
centre U میان
off-centre U لنگی
off-centre U لنگ زدن
off centre U لنگی
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre U نقط ه میانی چیزی
right-of-centre U جناحراست محافظهکاران
centre mark U نقطهمرکزی
centre strap U نوارمیانی
centre pocket U گودال
centre spot U خالوسط
centre pocket U مرکزی
centre point U نقطهمرکزی
centre Keelson U مرکزالوارکیل
centre hole U مرکزگودال
centre line U خطمرکزی
centre post U قسمتبدونآرایش
centre half U نیمهمیانی
centre span U مرکزپل
centre lane U بیندوخط
centre wheel U چرخهمیانی
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
remand centre U بازداشتگاهموقت
leisure centre U مرکزتفریحیورزشی
left-of-centre U معتقدبهسوسیالیزم
health centre U مرکز سلامتی
garden centre U مکاندفنزباله
detention centre U پذیرشهتل
reception centre U مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
left centre U مرکزچپ
conference centre U مرکزکنفرانس
centre-back U میانیعقب
centre-aisle U راهرویمیانی
shopping centre U مرکزخرید
centre forward U مرکز
civic centre U میانگاه شهر
off centre load U بار خارج از مرکز
fluid centre U مرکز سیال
cost centre U مرکز هزینه یابی
centre of gravity U گرانیگاه
civic centre U مرکز شهر
centre plate U keel drop
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure U مرکز فشار
centre of activities U مرکز عملیات
centre of gravity U مرکز ثقل
centre game U بازی مرکزی
centre of mass U گرانیگاه
centre castle U پل فرماندهی
nerve centre U مرکز فرمان
profit centre U مرکز سود
profit centre U واحد دخل و خرج کننده
centre flag U پرچموسطی
centre fielder U بازیکنمرکزی
centre field U مرکززمین
centre electrode U الکترودمرکزی
centre court U حیاطمیانی
centre console U میزفرمانمرکزی
centre circle U دایرهمرکزی
centre chief U مهاجممیانی
centre of mass U مرکز ثقل
centre base U ستونمرکزی
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
surrending the centre U تفویض مرکز
centre back U نیمهعقب
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
centre back vent U پیلیپشت
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
in the centre near the railway station U در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre service line U خطسویسزنیمیانی
centre face-off circle U دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre of crest circle U مرکز انحنای ستیغ
centre holding variation U واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings U خطوسطخیابان
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre. U چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com