English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tunnel U نقب زدن
tunnel U کانال
tunnel U فاصله بین مهاجمان دو تیم درتجمع
tunnel U دالان زیرزمینی
tunnel U مسیر عبوری سرپوشیده
tunnel U نقب راه
tunnel U تونل ساختن
tunnel U سوراخ کوه
tunnel U نقب
tunnel تونل
tunnel diode U دیود تونلی
tunnel effect U پدیده تونلی
tunnel klin U کوره تونلی
tunnel klin U کوره کانالی کوره تانل
tunnel lining U پوشش داخلی تونل
vacuum tunnel U تونل خلاء
wing tunnel U تونل باد
Channel Tunnel U تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
mine tunnel U تونل معدن
tunnel of mine U تونل معدن
tunnel vision U بینایی کانونی
tunnel kiln U کوره تونلی
tunnel diode U مهندسی دیود تانل
tunnel diode U دیود تانل
to tunnel through a hill U با تونل اززیرتپهای گذر کردن
to bore a tunnel U تونل کندن
to bore a tunnel U نقب زدن
tunnel effect U اثر تونلی
shaft tunnel U گذرگاه شفت
shaft tunnel U گذرگاه محور
sewer tunnel U مجری فاضلاب
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
drift tunnel U تونل تبدیل تحمیل
supersonic tunnel U تونل باد مافوق صوت
wind tunnel U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
high pressure tunnel U تونل فشار قوی
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
upper face of tunnel U پیشکار
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
double chamber type tunnel klin U کوره تونلی دو محفظهای
double chamber type tunnel klin U بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
communication U ابلاغ
communication U نقل وانتقال
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communication U ارتباطات مواصلات
communication U اخبار
communication U کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication U وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication U ماهواره
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication U ارتباط
communication U کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication U مخابره
communication U مکاتبه
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication U پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication U وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication U نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication U مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication U ابلاغیه
communication U ارتباط و مخابرات
communication U اطلاع
communication U عبور اطلاعات
communication U ارتباطات
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication U مخابرات
communication zone U منطقه مواصلات
mass communication U ارتباط جمعی
one sided communication U ارتباط یکسویه
communication theory U تئوری مخابرات
data communication U ارتباط دادهای
lines of communication U خطوط مواصلاتی
data communication U انتقال اطلاعات
data communication U داد وستداطلاعات
electric communication U مخابرات
data communication U ارتباط داده ها
data communication U مخابره داده ها
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
privileged communication U مدارک محرمانه
visual communication U مخابره بصری
visual communication U ارتباط بصری
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
communication devices U ماشینمرتبط
network communication U ارتباطشبکهای
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication cord U کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
wire communication U ارتباط با سیم
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
tele communication U ارتباط دور برد
synchronous communication U ارتباط همزمان
communication set U دستگاهارتباط
routes of communication U کانالهای ارتباطی
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
telephone communication U ارتباط تلفنی
communication antenna U آنتنمرتبط
background communication U ارتباط پس زمینه
communication cover U پوشش مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication device U دستگاه ارتباطی
communication engineer U مهندس مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface U میانجی ارتباطی
communication line U خط مخابراتی
communication line U خط ارتباطی
communication link U پیوند ارتباطی
communication circuit U مدار ارتباطی
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
communication cable U کابل جریان ضعیف
communication cable U کابل ارتباطی
communication center U مرکز مخابرات
communication center U مرکزارتباطات
communication channel U مجرای ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
communication channel U کانال ارتباطی
communication channels U طرق مواصلاتی
communication channels U وسایل ارتباطی
communication chief U رئیس ارتباطات
communication link U تسلسل مخابراتی
communication link U اتثال ارتباطی
communication security U تامین مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication theory U نظریه ارتباطات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication system U نظام ارتباطی
communication satellite U اقمارمخابراتی
communication network U شبکه ارتباط
communication signal U سیگنال مخابراتی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication network U شبکه مخابراتی
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communication theory U نظریه ارتباط
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
communication network U شبکه ارتباطی
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
data communication system U سیستم ارتباطات داده
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com