English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
combined publications U نشریات مشترک
combined publications U نشریات رستههای مرکب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
publications U اشاعه
publications U طبع
publications U طبع ونشر اشاعه
publications U انتشار
publications U نشر
publications U نشریه
department of publications U اداره نگارش
department of publications U اداره انطباعات
dipartment of publications U اداره مطبوعات
obscene publications U نشریات مستهجن
pornographic publications U نشریات مستهجن
dipartment of publications U اداره نگارش
administrative publications U نشریات اداری
combined U ترکیب شده
combined U مرکب
combined U مختلط
combined forces U نیروهای مرکب
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
combined stresses U تنشهای مرکب
combined staff U ستاد مرکب
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined stresses U تنش مرکب
combined transport U حمل و نقل ترکیبی
combined footing U شالوده مرکب
combined command U یکان مرکب
combined arms U رستههای مرکب
combined arms U یکان مرکب
combined harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
nordic combined U مجموع مسابقات اسکی نوردیک
combined arms U مرکب
combined circuit U مدار مرکب
combined circuit U مین مجهز به مدار عامل مرکب
combined command U فرماندهی مرکب
alpine combined U مجموع مسابقههای الپاین
combined transport operator U عامل حمل و نقل ترکیبی
combined transport document U اسناد حمل ترکیبی
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
combined arms army U ارتش مرکب
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms team U تیم مرکب
combined arms team U تیم رستههای مرکب
combined bill of laning U بارنامه حمل مرکب
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
combined bill of laning U بارنامه مرکب
My trip to Europe was business and pleasure combined . U سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
fiata combined transport bill of lading U بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com