English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colour scheme U چینشرنگیکمکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scheme of colour U رنگ بندی
scheme of colour U طرح رنگ
Other Matches
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
scheme U تدبیر
scheme U ترتیب رویه
scheme U نقشه
scheme U طرح اولیه
scheme U الگوی پیش فرض
scheme U برنامه تبلیغاتی
scheme U توط ئه
scheme U طرح
scheme U تمهید
scheme U نقشه طرح کردن
scheme U توط ئه چیدن
scheme U سامان سازی
scheme U پروژه
scheme U طرح کردن
scheme U شکل
scheme U برنامه
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
interconnection scheme U نقشه ی اتصال
scheme of fire U طرح تیراندازی
scheme of fire U طرح اتش
scheme of command U طرح فرماندهی
scheme of arrangement U قرار داد ارفاقی
scheme of life U نقشه زندگی
rhyme scheme U ترتیب وقوع قوافی در بندشعری
provided scheme U برنامه تدارک شده
scheme of maneuver U طرح مانور
organization scheme U نمودار سازمانی
lighting scheme U نمودارروشنایی
lighting scheme U ترتیب روشنایی
pension scheme U دریافتحقوقبازنشستگی
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
rhyme scheme U قافیه بندی
scheme of life U رویه زندگی
incentive bonus scheme U طرح پاداش تشویقی
to be insured under the social security scheme [system] U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
colour U فام
colour U سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour U جدول شماره هایی که ویندوز
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour U رنگزدن
colour U رنگامیزی
colour U ملون کردن
colour U رنگ کردن
colour U تغییر رنگ دادن
colour U بشره
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour U رنگ
off-colour U کسل
off-colour U بی حال
off colour U کسل
off colour U بی حال
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
water colour U نقاشی ابرنگی
colour chart U نموداررنگ
colour fast U دارایرنگثابت
colour blindness U کوررنگی
colour blind U کوررنگ
colour bar U تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
colour control U کنترلرنگ
colour display U نمایشرنگ
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
to change colour U تغییر رنگ دادن
to change colour U رنگ برنگ شدن
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
primary colour U رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
colour-coded U کدگذاریاز طریقرنگ
colour supplement U مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
water colour U ابرنگ
water colour U رنگاب
colour filter U فیلتررنگ
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
flat colour U رنگ تخت
false colour U رنگ مصنوعی
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
dust colour U خاکی
dead colour U رنگ ضعیف
dead colour U رنگ دست اول
colour box U جعبه رنگ
colour bearer U پرچم دار
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
achromatic colour U رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
flat colour U رنگ نازک مستوی
flesh colour U رنگ بدنی
flesh colour U رنگ بشره
oil colour U رنگ روغنی
rose colour U رنگ گلی
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
high colour U خجالت
high colour U سرخی
ground colour U رنگ زمینه
saturated colour U رنگهای روشن
hair colour [British] U رنگ مو
bishop of the wrong colour U فیل بد رنگ شطرنج
light source colour U رنگ منبع نور
colour of waste water U رنگ فاضلاب
colour selection filter U فیلترجداکنندهرنگ
colour television camera U صفحهرنگیدوربین
colour hard copy device U اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com