Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
colour bearer
U
پرچم دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
bearer
U
درخت بارور
bearer
U
حامل
bearer
U
در وجه حامل
bearer
U
اورنده
armour bearer
U
سلاحدار
armor bearer
U
حامل اسلحه زرهدار
armor bearer
U
مسلح
cup bearer
U
ساقی
cup bearer
U
چمانی
stretcher-bearer
U
حامل تخت روان
cost bearer
U
باارزش
stretcher bearer
U
حامل تخت روان
bearer bond
U
سند حامل
bearer bond
U
سند قرضه
cross bearer
U
صلیب بردار
color bearer
U
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
color bearer
U
پرچم دار
cross bearer
U
علم دار
bearer stock
U
اسناد در وجه حامل
bearer stock
U
سهام و اوراق قرضه بدون نام
bearer shares
U
سهام بی نام
bearer share
U
سهم بی نام
bearer securities
U
اوراق بهادار بی نام
bearer policy
U
بیمه نامه بدون نام
bearer cheque
U
چک در وجه حامل
bearer cheque
U
چک حامل
bearer bond
U
قرضه بدون نام
bearer bond
U
سند در وجه حامل
standard bearer
U
پیشوا
standard bearer
U
علمدار
office bearer
U
بعدا پرسیده شود
saddle bearer
U
تکیه گاه
saddle bearer
U
زیرسری
saddle bearer
U
متکا
stand bearer
U
پرچم دار یکان
tale bearer
U
سخن چین
tale bearer
U
خبربر
warrant to bearer
U
به حواله کرد حامل
water bearer
U
دلو
water bearer
U
ساکب الماء
water bearer
U
ریزنده اب ابریز
Please pay the bearer .
U
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
purse bearer
U
تحویلدار
purse bearer
U
کیف بر
mace bearer
U
گرزدار
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
litter bearer
U
برانکاردکش
mace bearer
U
چاووش
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
pall bearer
U
شرکت میکند
pay to the bearer
U
دروجه حامل بپردازید
payable to bearer
U
قابل پرداخت در وجه حامل
payable to the bearer
U
در وجه حامل
litter bearer
U
متصدی برانکارد
standard bearer
U
پرچم دار
colour
U
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour
U
میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
U
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
رنگ کردن
off colour
U
بی حال
off colour
U
کسل
off-colour
U
بی حال
colour
U
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour
U
رنگزدن
colour
U
رنگامیزی
colour
U
سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour
U
جدول شماره هایی که ویندوز
colour
U
ملون کردن
colour
U
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
off-colour
U
کسل
colour
U
رنگ
colour
U
تغییر رنگ دادن
colour
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
U
بشره
colour
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour
U
فام
Aquarius the Water Bearer (January 20)
U
برجدلو
to change colour
U
رنگ برنگ شدن
There is no colour beyond black .
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
to change colour
U
تغییر رنگ دادن
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
colour-coded
U
کدگذاریاز طریقرنگ
colour supplement
U
مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
colour scheme
U
چینشرنگیکمکان
water colour
U
رنگاب
water colour
U
ابرنگ
colour control
U
کنترلرنگ
colour display
U
نمایشرنگ
colour filter
U
فیلتررنگ
colour chart
U
نموداررنگ
colour bar
U
تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
colour blind
U
کوررنگ
colour blindness
U
کوررنگی
colour fast
U
دارایرنگثابت
water colour
U
نقاشی ابرنگی
scheme of colour
U
طرح رنگ
ground colour
U
رنگ زمینه
adjective colour
U
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
achromatic colour
U
رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
flesh colour
U
رنگ بشره
flesh colour
U
رنگ بدنی
flat colour
U
رنگ نازک مستوی
flat colour
U
رنگ تخت
false colour
U
رنگ مصنوعی
dust colour
U
خاکی
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
high colour
U
سرخی
high colour
U
خجالت
dead colour
U
رنگ دست اول
scheme of colour
U
رنگ بندی
saturated colour
U
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
saturated colour
U
رنگهای روشن
false colour
U
فیلم رنگی مصنوعی
rose colour
U
رنگ گلی
oil colour
U
رنگ روغنی
dead colour
U
رنگ ضعیف
colour box
U
جعبه رنگ
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
hair colour
[British]
U
رنگ مو
bishop of the wrong colour
U
فیل بد رنگ شطرنج
colour television camera
U
صفحهرنگیدوربین
colour selection filter
U
فیلترجداکنندهرنگ
colour of waste water
U
رنگ فاضلاب
light source colour
U
رنگ منبع نور
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented
U
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com