Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cold cuts
U
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
cuts
U
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cuts
U
توپ قوسداربلند
cuts
U
کات
cuts
U
ضربه قوس دارپرتاب به پشت میله ها
cuts
U
حذف بازیگر پس ازازمایش
cuts
U
تغییر سمت سریع
cuts
U
درو زدن ژیمناست
cuts
U
روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
cuts
U
حذف بخشی از متن از یک فایل تا کوتاه تر شود
cuts
U
حذف یک قطعه از فایل
cuts
U
قطعه حذف شده از فایل
cuts
U
برش بریدگی
cuts
U
کند
cuts
U
تراش دادن
cuts
U
کم کردن
cuts
U
قطع کردن
cuts
U
پاره کردن
cuts
U
زدن
cuts
U
بریدن
cuts
U
گسیختن
cuts
U
گسستن چیدن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
cuts
U
برش
cuts
U
خاکبرداری
cuts
U
تقلیل دادن
cuts
U
بریده
cuts
U
تخفیف بریدگی
cuts
U
جوی
cuts
U
کانال
cuts
U
شکاف معبر
cuts
U
چاک
beef cuts
U
قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
short cuts
U
راه میان بر
wage cuts
U
کاهش دستمزد
to draw cuts
U
بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
tax cuts
U
کاهش مالیات
crew cuts
U
اصلاح سربطوری که موهاکوتاه شده وشبیه ماهوت پاک کن شود
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
U
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to keep cold
U
دست پاچه نشدن
cold
U
بدون آماده بودن
cold
U
نه گرم
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
i f. cold
U
سردم است
it is cold
U
سرد است
out in the cold
<idiom>
U
تنها
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
out cold
<idiom>
U
به کما رفتن
keep cold
U
دست پاچه نشدن
keep cold
U
خونسردی خود را حفظ کردن
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
U
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
U
زکام سردشدن یا کردن
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold
U
سرما
cold
U
سرماخوردگی
i wonder he did not catch cold
U
تعجب میکنم
head cold
U
نزله
head cold
U
سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
deep cold
U
سرمای ژرف
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working
U
سردکاری
i wonder he did not catch cold
U
که سرما نخورد
to go through cold turkey
<idiom>
U
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to catch cold
U
سرماخوردن
to benvmb with cold
U
از سرما بیحس کردن
to go cold turkey
U
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
paradoxical cold
U
سرمای تناقضی
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
it is proof against cold
U
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold work
U
کار سرد
cold work
U
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold start
U
روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start
U
دوباره روشن کردن
cold spot
U
نقطه سرماگیر
cold shut
U
جوش سرد
cold shortness
U
سرد شکنندگی
cold shortness
U
قابلیت شکست سرد
cold short
U
شکسته سرد
cold short
U
شکنندگی در سرما
cold start
U
شروع سرد
cold start
U
boot cold
cold starting
U
راه اندازی در حالت سرد
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold swage
U
اهنگری کردن در حالت سرد
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold straining
U
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain
U
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel
U
جنگ افزار سرد
cold steel
U
اسلحه سرد
cold rubber
U
لاستیک سرد
to catch cold
U
زکام شدن
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
catch a cold
<idiom>
U
سرما خوردن
I was shivering all over with cold .
U
از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey
U
ترک اعتیاد بلامقدمه
I feel cold.
U
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
U
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
U
بسیارسرد
cold turkey
<idiom>
U
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
get cold feet
<idiom>
U
درآخرین لحظات ترسیدن
to get cold feet
U
نامطمئن شدن
The food is cold.
غذا سرد است.
to feel cold
U
از سرما یخ زدن
some cold water
U
مقداری آب سرد
to feel cold
U
احساس سردی کردن
He is sky -cold.
<proverb>
U
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
cold storage
U
سردخانه
cold fish
U
غیر احساساتی
cold coolant
U
مخزنخنککننده
cold frames
U
سرما دورکن
cold frame
U
سرما دورکن
we were perished with cold
U
از سرما مردیم
to shiver with cold
U
از سرمالرزیدن
cold turkey
U
بوقلمون سرد
[آشپزی]
to grow cold
U
سردشدن
cold sweat
U
عرق سرد
cold sweat
U
سردخو
cold turkey
U
ترک اعتیاد
cold air
U
هوایخنک
cold turkey
U
بیرو دربایستی
cold turkey
U
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
U
بلامقدمه
cold turkey
U
بدون آمادگی
cold turkey
U
بدون تهیه وتدارک
cold turkey
U
خمار
cold turkey
U
محروم
cold form
U
در حالت سرد شکل دادن
cold shoulder
U
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
U
خونسرد
cold-shoulder
U
بی اعتنایی کردن به
cold draw
U
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold-shouldered
U
خونسرد
cold die
U
حدیده سرد
cold cracking
U
ترک خوردگی فلز سرد
cold-shouldered
U
بی اعتنایی کردن به
cold chisel
قلم سردکار
cold cream
U
یکجور مرهم
common cold
U
زکام
common cold
U
گریپ نزله
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold fault
U
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
cold extrusion
U
فشردگی سرد
cold extrusion
U
تراکم سرد
cold extrude
U
فشردگی سرد
cold brittleness
U
شکنندگی سرد
common cold
U
سرماخوردگی
cold extrude
U
تراکم سرد
cold cathode
U
کاتد سرد
cold-shoulders
U
بی اعتنایی کردن به
cold snap
U
یخ بندان بی مقدمه
cold bath
U
ابتنی با اب سرد
catch cold
U
زکام شدن
cold snaps
U
یخ بندان بی مقدمه
cold sore
U
تاول تبخالی
catch cold
U
سرما خوردن
cold sores
U
تاول تبخالی
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
cold-shoulders
U
خونسرد
ice cold
U
فوق العاده سرد
cold-shouldering
U
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering
U
خونسرد
cold brittleness
U
شکستگی سرد
cold boot
U
راه اندازی سرد
cold boot
U
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
U
منبع سرد
cold blooded
U
بی عاطفه
cold blooded
U
خونسرد
cold bloodedness
U
خون سردی
cold blood
U
خون سردی
asphalt cold
U
اسفالت سرد
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
cold is merely privative
U
سرما چیزی جز عدم
cold livered
U
بی عاطفه
cold link
U
پیوند دستی
cold link
U
پیوند سرد
cold light
U
نور سرد
cold is merely privative
U
گرما نیست
cold-blooded
U
خون سرد
ice-cold
U
فوق العاده سرد
ice-cold
U
مثل یخ
cold war
U
جنگ سرد
cold livered
U
خون سرد
cold mix
U
امیخته سرد
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold riveting
U
پرچکاری سرد
cold roll
U
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
U
نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing
U
دوباره کشی سرد
cold rating
U
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
ice cold
U
مثل یخ
cold plug
U
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com