Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
operation code
U
رمزالعمل
operation code
U
کد عملیاتی
operation code
U
رمز عمل
Other Matches
operation
U
کارکردن با یک وسیله
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
U
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
U
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
U
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
U
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
U
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
U
کار
operation
U
گردش جنبش
operation
U
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
U
به اجرا
to come into operation
U
دایر شدن
come into operation
U
قابل اجرا شدن
not operation
U
عمل نقض
not operation
U
عمل نفی
to come into operation
U
قابل اجرا شدن
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation
U
عملکردتنها یک طرفه
operation immediate
U
اقدام سریع
to come into operation
U
بکار افتادن
to come into operation
U
قابل اجراشدن
operation
U
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
U
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
U
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
U
کار کردن
or operation
U
عمل یا
operation
U
عمل جراحی
to come into operation
U
قانون شدن
operation
U
عملکرد
either way operation
U
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
co-operation
U
همکاری مشترک
operation
U
کارکرد
co-operation
U
کار مشترک
to come into operation
U
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
U
قانونی درست شدن
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
operation
U
اداره
operation
U
گرداندن
operation
U
به کارانداختن
operation
U
عمل کردن
operation
U
عملیات
operation
U
عمل
operation
U
بهره برداری
operation
U
عمل جراحی عمل
operation
U
گردش
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
online operation
U
عمل درون خطی
operation analysis
U
عمل کاوی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
external operation
U
عملیات خارجی
no operation instruction
U
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
nonidentity operation
U
عمل ناهمانی
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
nand operation
U
عمل نقیض و
one step operation
U
عمل تک مرحله
no address operation
U
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
on line operation
U
عمل درون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
offline operation
U
عمل برون خطی
operation center
U
مرکز عملیات
operation decoder
U
عمل گشا
operation research
U
پژوهش عملیاتی
boolean operation
U
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation
U
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation
U
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation
U
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation
U
جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیات
operation order
U
دستورعملیات
operation decoder
U
عمل شناس
off line operation
U
عملکرد برون خطی
cesarian operation
U
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
operation manager
U
مدیر عملیات
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیات
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
operation order
U
دستور عملیاتی
boolean operation
U
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
n ary operation
U
عمل N تاییN
dyadic operation
U
عملکرد دوتایی
logical operation
U
عمل منطقی
global operation
U
عملیات سراسری
furnace operation
U
طرزکار کوره
cycle of operation
U
جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation
U
دوره عمل سلاح
logical operation
U
عملکرد منطقی
conversational operation
U
عملیات محاورهای
contouring operation
U
فرم کاری
contouring operation
U
کار فرم دهی
dagger operation
U
عمل خنجری
dyadic operation
U
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
logic operation
U
عمل منطقی
limiting operation
U
عملیات محدودکننده
intruder operation
U
تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
indirect operation
U
عملکرد غیرمستقیم
destructive operation
U
عملیات مخرب
illegal operation
U
عملکرد غیر قانونی
dual operation
U
عمل همزاد
duplex operation
U
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dyadic operation
U
عمل دوتایی
continous operation
U
عملکرد پایدار
continous operation
U
کار دائمی
method of operation
U
عملکرد
milling operation
U
فرزکاری
component operation
U
عناصر عملیاتی
molding operation
U
فرم کاری
molding operation
U
قالب کاری
monadic operation
U
عملکرد تکین
monadic operation
U
عملکرد یگانه
multijob operation
U
عملیات چند کاره
equivalence operation
U
عمل هم ارزی
emergency operation
U
کارکرد
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
furnace operation
U
عملکرد کوره
majority operation
U
عمل اکثریت
manual operation
U
عمل دستی
manual operation
U
عملیات دستی
method of operation
U
روش کار
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
method of operation
U
طرز کار
n adic operation
U
عمل N تاییN
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
telephone operation
U
عملکرد تلفن
synchronous operation
U
عملیات همزمان
synchronous operation
U
عمل همگام
symmetry operation
U
عمل تقارن
surgical operation
U
دست کاری
surgical operation
U
عمل جراحی
string operation
U
عملکردرشتهای
string operation
U
عملیات رشتهای
serial operation
U
عملیات سری
serial operation
U
عمل نوبتی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
area of operation
U
منطقه عملیات
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
arithmetic operation
U
عمل ریاضی
the four fundamental operation
U
چهارعمل اصلی
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
transfer operation
U
عمل انتقال
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
binary operation
U
عمل دوتایی
[ریاضی]
no operation instruction
U
OPERATION NO
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation .
U
عمل جراحی
operation keys
U
کلیدهایعملیات
unattended operation
U
عملکردبی مراقب
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
U
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation
U
عمل یگانی
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
arithmetic operation
U
عمل حسابی
arithmetic operation
U
عمل محاسباتی
boolean operation
U
عمل بولی
pseudo operation
U
شبه عمل
privieged operation
U
عمل ممتاز
point operation
U
عمل نقطهای
bi conditional operation
U
عمل دوشرطی
ready for operation
U
اماده کار
parallel operation
U
عملیات موازی
parallel operation
U
عملکرد موازی
parallel operation
U
عمل موازی
binary operation
U
عمل دودویی
binary operation
U
عمل دودوئی
binary operation
U
عملکرد دودوئی
operation research
U
تحقیق درعملیات
block operation
U
عملیات بلوک
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
pseudo operation
U
عملواره
attended operation
U
عملکرد با مراقب
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
rescue operation
U
عملیات نجات
revenue operation
U
عملکرد
base operation
U
عملیات پایگاهی
autonomous operation
U
عملیات مستقل
autonomous operation
U
عملیات ازاد
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
basic operation of arithmetic
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
input output operation
U
عملکرد ورودی- خروجی
basic calculating operation
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com