English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
closed traverse U خطوط متقاطع
closed traverse U پیمایش بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
traverse U طی کردن
traverse U مسیر
traverse U حجاب حاجز عبورجاده
traverse U مانع حائل درب تاشو
traverse U جان پناه
traverse U اشکال
traverse U خط متقاطع
traverse U خاکریز
traverse U حرکت
traverse U گردش
traverse U تکذیب کردن دعوی
traverse U معبر پیمودن
traverse U عرضی
traverse U متقاطع
traverse U حرکت نمایشی اسب
traverse U حرکت سمتی پیمایش
traverse U پیمایش کردن
traverse U پیمودن
traverse U حرکت درسمت
traverse U ردشدن
traverse U عبور کردن
traverse U حرکت دادن لوله در سمت
traverse U عبور کردن قطع کردن
traverse U گذشتن از
traverse U حرکت عرضی یا مورب
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverse of an indictment U رد کفیر خواست
girdle traverse U عبور کمربندی
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
traverse rod U محلهایعبور
traverse arch U قوسعرضی
traverse station U ایستگاه پیمایش
traverse of an indictment U تکذیب کیفرخواست
traverse leg U ساق پیمایش
traverse leg U شاخه پیمایش
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
sidestep traverse U صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
hand traverse U تراورس با دست
directional traverse U پیمایش سمتی
cross traverse U تراورس عرضی
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
closed <adj.> <past-p.> U بسته شده
closed <adj.> <past-p.> U سد شده
closed <adj.> <past-p.> U بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U مانع شده
closed <adj.> <past-p.> U بندآورده شده
closed U پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed U وضع اماتوری یاحرفهای
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
closed U ممنوع الورود
closed U محرمانه بسته
closed U مسدود
closed U بسته
closed U محصور
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
closed circuits U مدار بسته
closed circuits U تلویزیون مداربسته
closed shop U سیستم بسته
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shop U با کارکردانحصاری
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed variation U دفاع تاراش
closed system U سازگان بسته
closed universe U جهان بسته
closed universe U جهان متناهی
closed variation U واریاسیون بسته
closed system U سیستم بسته
closed circuit U مدار بسته
closed circuit U تلویزیون مداربسته
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed conference U نشست مسدود
closed meeting U نشست مسدود
closed conference U گردهمایی محرمانه
closed loop U حلقه مسدود
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
He is closed -fisted. <proverb> U آدم خسیسى است .
closed to trucks U عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians U عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles U موتورسواریممنوع
closed to bicycles U دوچرخهسواریممنوع
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
closed system U منزوی
closed shop U موسسه کارشناسی
closed file U ستون بسته
closed file U فایل بسته
closed fist U مشت بسته
closed formation U فرم بسته پیادهای
closed game U بازی بسته
closed group U گروه بسته
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent U دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed defence U دفاع بسته در روی لوپس
closed economy U اقتصاد بسته
closed meeting U گردهمایی محرمانه
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops U موسسه کارشناسی
closed shops U با کارکردانحصاری
closed area U منطقه بسته
closed area U منطقه ممنوعه
closed system U نظام بسته
closed chain U زنجیر حلقهای
closed joint U کوربند
closed loop U حلقه بسته
closed network U شبکه بسته
closed subroutine U زیرروال مسدود
closed routine U روال بسته
closed subroutine U زیرروال بسته
closed sea U دریای غیر ازاد
closed stock U اجناس انبارشده ثابت
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society U جامعه بسته
closed stock U اجناس ذخیره
closed system U نظام اقتصادی بسته
closed mind U ذهن بسته
closed shops U سیستم بسته
closed mortgage U سند رهنی غیر ازاد
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
closed coil armature U ارمیچر مدار بسته
closed-circuit camera U دوربین نظارت
abel closed tester U دستگاه ابل
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
closed-door meeting U مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
closed magnetic circuit U مدار مغناطیسی بسته
closed magnetic core U هسته مغناطیسی بسته
closed footed magnet U اهنربای چنبری
closed bus system U سیستم گذر بسته
closed-circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
He closed the door against the peace agreement. U تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
cubic closed packed structure U ساختار مکعبی تنگچین
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com