Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
closed society
U
جامعه بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
society
U
انسگان
society
U
اشتراک مساعی
society
U
جمعیت
society
U
نظام اجتماعی گروه
society
U
شرکت حشر ونشر
society
U
انجمن
society
U
معاشرت
society
U
جامعه اجتماع
society
U
مجمع
society
U
جامعه
society
U
اجتماع
society
U
شرکت کمیته
atomistic society
U
واحدهای کوچک تولیدی
benefits society
U
انجمن خیریه
transitory society
U
جامعه انتقالی
affluent society
U
جامعه مصرفی
affluent society
U
جامعه ثروتمند
affluent society
U
جامعه مرفه
atomistic society
U
جامعه ذرهای
law society
U
کانون وکلا
classless society
U
جامعه بی طبقه
Every individual in the society should . . .
U
هر فردی درجامعه با ید ...
cooperative society
U
شرکت تعاونی
preliterate society
U
جامعه نانویسا
friendly society
U
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
primitive society
U
جامعه ابتدایی
affluent society
U
جامعه رفاه
secret society
U
انجمن سری
mass society
U
جامعه انبوهیده
join a society
U
عضو انجمنی شدن
inert society
U
جامعه بیهوده
the society is like a vortex
U
جامعه مانندگردابی است
throwaway society
U
جامعه مسرف
withdrawal from society
U
اعتکاف
building society
U
شرکتوام دهندهمسکن
co-operative society
U
موسسهعام المنفعه
A classless society.
U
جامعه بی طبقه
The various strata of society.
U
طبقات مختلف اجتماع
egalitarian society
U
جامعه تساوی طلب
nonliterate society
U
جامعه نانویسا
iranian physical society
U
انجمن فیزیک ایران
society for computer medicine
U
انجمن پزشکی کامپیوتر
society for computer simulation
U
انجمن شبیه سازی کامپیوتر
word processing society
U
انجمن پردازش کلمه
to live at the expense of society
U
روی دوش جامعه زندگی
society of certified processors
U
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
canadian information processing society
U
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent.
U
سری توی سرها درآوردن
closed
U
محصور
closed
U
مسدود
closed
U
محرمانه بسته
closed
U
ممنوع الورود
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بسته شده
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
U
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
U
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
U
بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مسدود شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
سد شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بندآورده شده
closed universe
U
جهان بسته
closed variation
U
واریاسیون بسته
closed system
U
سازگان بسته
closed traverse
U
خطوط متقاطع
closed traverse
U
پیمایش بسته
closed variation
U
دفاع تاراش
closed universe
U
جهان متناهی
normally closed contact
U
اتصال معمولا بسته
closed to bicycles
U
دوچرخهسواریممنوع
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
He is closed -fisted.
<proverb>
U
آدم خسیسى است .
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed to trucks
U
عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians
U
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
U
موتورسواریممنوع
closed meeting
U
گردهمایی محرمانه
closed conference
U
گردهمایی محرمانه
closed meeting
U
نشست مسدود
closed conference
U
نشست مسدود
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed circuit
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shop
U
موسسه کارشناسی
closed area
U
منطقه ممنوعه
closed chain
U
زنجیر حلقهای
closed area
U
منطقه بسته
closed defence
U
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
U
اقتصاد بسته
closed file
U
ستون بسته
closed file
U
فایل بسته
closed fist
U
مشت بسته
closed formation
U
فرم بسته پیادهای
closed shops
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
موسسه کارشناسی
closed circuit
U
تلویزیون مداربسته
closed circuit
U
مدار بسته
closed circuits
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
U
تلویزیون مداربسته
closed circuits
U
مدار بسته
closed shop
U
سیستم بسته
closed shop
U
با کارکردانحصاری
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
سیستم بسته
closed shops
U
با کارکردانحصاری
closed game
U
بازی بسته
closed system
U
سیستم بسته
closed mind
U
ذهن بسته
closed mortgage
U
سند رهنی غیر ازاد
closed network
U
شبکه بسته
closed routine
U
روال بسته
closed sea
U
دریای غیر ازاد
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed stock
U
اجناس ذخیره
closed stock
U
اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine
U
زیرروال بسته
closed subroutine
U
زیرروال مسدود
closed system
U
نظام اقتصادی بسته
closed system
U
منزوی
closed system
U
نظام بسته
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed loop
U
حلقه مسدود
closed loop
U
حلقه بسته
closed joint
U
کوربند
closed indent
U
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed group
U
گروه بسته
closed-circuit camera
U
دوربین مدار بسته
closed footed magnet
U
اهنربای چنبری
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
closed-circuit camera
U
دوربین امنیتی
closed-circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
closed magnetic circuit
U
مدار مغناطیسی بسته
closed bus system
U
سیستم گذر بسته
abel closed tester
U
دستگاه ابل
closed magnetic core
U
هسته مغناطیسی بسته
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
closed circuit battery
U
باتری با مدار بسته
closed circuit tunnel
U
تونل مدار بسته
closed coil armature
U
ارمیچر مدار بسته
closed-door meeting
U
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
cubic closed packed structure
U
ساختار مکعبی تنگچین
He closed the door against the peace agreement.
U
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com