Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
closed routine
U
روال بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
routine
U
یک سری حرکت ژیمناستیک
routine
U
روال
routine
U
طریقه عادی
routine
U
امور غیر مهم
routine
U
جریان عادی و دایمی
routine
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine
U
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routine
U
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routine
U
امر عادی
routine
U
روزمره کار عادی
routine
U
روتین
routine
U
روش جاری
routine
U
خط مشی جاری
routine
U
کار عادی
routine
U
عادی
routine
U
جریان عادی عادت جاری
routine
U
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine
U
بخشی از کد در یک محل که توسط فراخوانی ها در تابع استفاده میشود
routine
U
معمولی
routine
U
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
U
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
target routine
U
روال هدف
utility routine
U
روال سودمند
tracing routine
U
روال ردیابی
source routine
U
روال منبع
routine library
U
کتابخانه روال ها
sevice routine
U
روال خدماتی
supervisory routine
U
روال نافر
tracing routine
U
روال ردیاب
test routine
U
روال ازماینده
tracing routine
U
روال رسام
generalized routine
U
روال کلی
library routine
U
روال مجموعه ها
library routine
U
روال کتابخانهای
iterative routine
U
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
holiday routine
U
برنامه روز تعطیل
generalized routine
U
روال تعمیم یافته
executive routine
U
روال اجرایی
diagnostic routine
U
روش تشخیص معایب در اثرازمایش
diagnostic routine
U
روال تشخیصی
diagnostic routine
U
برنامه تشخیص عیب
diagnostic routine
U
روال تشخیص
loading routine
U
روال بارکننده
main routine
U
روال اصلی
maintenance routine
U
روال تعمیر و نگهداری
routine tests
U
ازمایشهای تک به تک
routine message
U
پیام عادی
relocatable routine
U
روال جابجاپذیر
recursive routine
U
زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
recursive routine
U
زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
recursive routine
U
روال بازگشتی
recovery routine
U
روال ترمیمی
production routine
U
روال تولید
output routine
U
روال خروجی
monitor routine
U
روال مبصر
master routine
U
شاه روال
error routine
U
روال خطا پرداز
bootstrap routine
U
روال خود راه انداز
daily routine
U
عادت جاری روزانه
library routine
U
روال کتابخانه
autostart routine
U
روال اغازگر خودکار
canned routine
U
روال قالب ریزی شده
routine work
U
کار تکراری عادی
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
file handing routine
U
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
closed
<adj.>
<past-p.>
U
سد شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بندآورده شده
closed
U
بسته
closed
U
مسدود
closed
U
محرمانه بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بسته شده
closed
U
محصور
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بلوکه شده
closed
U
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مسدود شده
closed
U
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
U
ممنوع الورود
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مانع شده
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed game
U
بازی بسته
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed to pedestrians
U
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
U
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
U
دوچرخهسواریممنوع
He is closed -fisted.
<proverb>
U
آدم خسیسى است .
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed meeting
U
گردهمایی محرمانه
closed conference
U
گردهمایی محرمانه
normally closed contact
U
اتصال معمولا بسته
closed meeting
U
نشست مسدود
closed conference
U
نشست مسدود
closed to trucks
U
عبورکامیونممنوع
closed circuit
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shops
U
با کارکردانحصاری
closed area
U
منطقه بسته
closed area
U
منطقه ممنوعه
closed chain
U
زنجیر حلقهای
closed defence
U
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
U
اقتصاد بسته
closed file
U
ستون بسته
closed file
U
فایل بسته
closed fist
U
مشت بسته
closed formation
U
فرم بسته پیادهای
closed group
U
گروه بسته
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
U
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed shops
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed circuit
U
تلویزیون مداربسته
closed circuit
U
مدار بسته
closed circuits
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
U
تلویزیون مداربسته
closed circuits
U
مدار بسته
closed shop
U
سیستم بسته
closed shop
U
با کارکردانحصاری
closed shop
U
موسسه کارشناسی
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
سیستم بسته
closed shops
U
موسسه کارشناسی
closed joint
U
کوربند
closed loop
U
حلقه بسته
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed stock
U
اجناس ذخیره
closed stock
U
اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine
U
زیرروال بسته
closed subroutine
U
زیرروال مسدود
closed system
U
نظام اقتصادی بسته
closed system
U
منزوی
closed system
U
نظام بسته
closed system
U
سازگان بسته
closed traverse
U
خطوط متقاطع
closed traverse
U
پیمایش بسته
closed universe
U
جهان بسته
closed universe
U
جهان متناهی
closed variation
U
واریاسیون بسته
closed variation
U
دفاع تاراش
closed society
U
جامعه بسته
closed mortgage
U
سند رهنی غیر ازاد
closed sea
U
دریای غیر ازاد
closed network
U
شبکه بسته
closed loop
U
حلقه مسدود
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed mind
U
ذهن بسته
closed system
U
سیستم بسته
closed magnetic core
U
هسته مغناطیسی بسته
closed magnetic circuit
U
مدار مغناطیسی بسته
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
closed-circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
closed-circuit camera
U
دوربین امنیتی
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
closed-circuit camera
U
دوربین مدار بسته
closed bus system
U
سیستم گذر بسته
closed circuit battery
U
باتری با مدار بسته
abel closed tester
U
دستگاه ابل
closed circuit tunnel
U
تونل مدار بسته
closed coil armature
U
ارمیچر مدار بسته
closed footed magnet
U
اهنربای چنبری
closed-door meeting
U
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
cubic closed packed structure
U
ساختار مکعبی تنگچین
He closed the door against the peace agreement.
U
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com