Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
close-fitting
U
چسباندن
close-fitting
U
قالب تن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close fitting
U
چسباندن
close fitting
U
قالب تن
fitting
U
قطعه نصب شده روی وسیله
fitting out
U
اماده کردن ناو
fitting
U
اتصالات
fitting
U
ابزارگان
fitting
U
قطعه اتصال پیوندیها
fitting
U
اتصال
fitting
U
رابط
fitting
U
جاسازی
an fitting
U
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
fitting
U
مناسب
fitting out
U
حاضر کردن ناو
fitting
U
قطعه اتصال
fitting
U
بمورد
fitting
U
برازاندن
fitting
U
لوازم
fitting
U
سوارکنی
fitting
U
جفت سازی
fitting
U
بموقع پرو لباس
fitting
U
بجا
curve fitting
U
منحنی خوراندن
fitting bolt
U
پیچ مناسب
copy fitting
U
مطابقت کپی
corner fitting
U
اتصالگوشهای
compression fitting
U
اتصالاتفشرده
fitting joint
U
اتصال مناسب
fitting demension
U
بعد مناسب
fitting clearance
U
بازی مناسب
fitting allowance
U
فوق العاده مناسب
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
curve fitting
U
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
curve fitting
U
خم امایی
curve fitting
U
برازاندن منحنی
fitting piece
U
بست
fitting piece
U
تکه اتصالی
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
ceiling fitting
U
چراغسقفی
loose fitting
U
گشاد
zerk fitting
U
گریس خور
pipe fitting
U
لوله کشی
graphic fitting
U
خط کش طراحی
graphic fitting
U
خط کش ت شکل
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
loose-fitting
U
گشاد
multiple light fitting
U
رابطچندلامپ
light output ratio of a fitting
U
راندمان نوری
She likes loose - fitting dresses .
U
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
Clinging clothes. Tight-fitting dress.
U
لباس چسب تن
close
U
پایان
close
U
ایست توقف
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close in
U
نزدیک شدن به دشمن
close with
U
نزدیک شدن به دشمن
close
U
تنگ
to close down
U
بستن
to close down
U
تعطیل کردن
to keep close
U
نزدیک ماندن
close in
U
نزدیک شدن
close
U
بن بست
close
U
انتها
close
U
چهاردیواری محوطه
close up!
U
پشت توپ رو !
close up
U
از نزدیک
close up
U
از جلو
close up
U
کاملا افراشته
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up
U
از نزدیک
close-up
U
از جلو
close-up
U
کاملا افراشته
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close
U
نزدیک به ناو
close
U
چهار گوشه
close
U
جای محصور
close
U
: بستن
close
U
منعقدکردن
to be quite close
U
نزدیک به هم بودن
close
U
نزدیک بهم
close
U
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close
U
پرچم افراشته
close
U
بستن
close by
U
نزدیک
close by
U
دم دست
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
حیاط
close
U
نزدیک شدن به فورواردها
close
U
تغییر وضع درایستادن
close
U
مسدود کردن
close
U
نزدیک
close
U
محصورکردن
close confinement
U
حبس انفرادی
disorderly close down
U
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close-fisted
<adj.>
U
دست بسته
danger close
U
خطر نزدیک
to close airspace
U
مسدود کردن فضای هوایی
danger close
U
خطرنزدیک است
close-cropped
U
مویکوتاهشده
to close up the rear
U
اخر از همه امدن
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close-knit
U
ریز بافت
close-knit
U
همبسته
close-knit
U
صمیمی و متحد
close reach
U
نزدیکبهنقطهپایان
close-set
U
چشمهاینزدکبهم
run close
U
سخت دنبال کردن
to close airspace
U
محصورکردن فضای هوایی
to have someone
[something]
under
[close]
scrutiny
U
کسی
[چیزی]
را با دقت آزمودن
[نظارت کردن]
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
he had a close shave of it
U
مفت جست
close ranks
<idiom>
U
برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
I had a close shave .
U
خطر ؟ زبغل گوشم پرید
To close the ranks .
U
صفوف خود را فشردن
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
of a close texture
U
سفت باف
close-up lens
U
لنزکلوزآپ
close-ups
U
از نزدیک
close combat
U
جنگ تن به تن
close confinement
U
زندان انفرادی
close control
U
کنترل نزدیک
close control
U
رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled
U
همکاری نزدیک
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination
U
همکاری نزدیک
close coordination
U
هماهنگی نزدیک
close corporation
U
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling
U
جفتگری قوی
close defence
U
سه مدافع
close combat
U
رزم نزدیک
close column
U
ستون بسته
close column
U
ستون جمع
close-ups
U
از جلو
close-ups
U
کاملا افراشته
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
close aboard
U
نزدیک
close aboard
U
چسبیده به
close aboard
U
پوشش هوایی نزدیک
close aboard
U
نزدیک به قایق دیگر
close aneal
U
باز پختن مسدود
close aneal
U
گداختن مسدود
close attack
U
سه مهاجم
close fisted
U
خسیس
close fistedness
U
خشک دستی
close up view
U
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range
U
مسافت نزدیک
close the door please
U
بیزحمت در را ببندید
close range
U
فاصله نزدیک
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close station
U
خدمه بدو مرخص
close station
U
افراد بدو مرخص
close supervision
U
نظارت نزدیک
close supervision
U
نظارت مستقیم
close support
U
پشتیبانی نزدیک
close the door please
U
خواهش دارم
close the door please
U
اگرزحمت نیست
close up view
U
نمای کلوزاپ
close price
U
قیمت نزدیک
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fistedness
U
خست
close fit
U
مناسب
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
Do you mind if I close the window?
U
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
To clinch (close)the deal.
U
معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
close covering group
U
ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
She was pretty when I saw her at close quarters .
U
از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
close defensive fires
U
اتشهای پدافندی نزدیک
to cut grass close
U
علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
close packed cubic
U
مکعبی تنگچین
close air support
U
پشتیبانی هوایی نزدیک
close packed hexagonal
شش گوشه ای تنگچین
close packed structure
U
ساختار تنگچین
close order drill
U
مشق صف جمع
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
blade close stop
U
محلبرخورددولپهقیچی
He is a close friend of mine .
U
دوست نزدیک من است
close call/shave
<idiom>
U
خطراز بیخ گوشش گذشت
To clinch(close,finalize)a deal.
U
معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
U
مبادا در راباز بگذاری
high/low/close/open graph
U
نمودار بالا / پایین / بسته /باز
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com