English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close support U پشتیبانی نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
Other Matches
close U پایان
close U ایست توقف
close U تنگ
close U بن بست
close U نزدیک
close U : بستن
close U انتها
close U چهاردیواری محوطه
close U جای محصور
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U کاملا افراشته
close-up U از جلو
close-up U از نزدیک
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up U کاملا افراشته
close U مسدود کردن
close U محصورکردن
close U نزدیک به ناو
close by U نزدیک
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close U حیاط
close U چهار گوشه
close in U نزدیک شدن
close in U نزدیک شدن به دشمن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close U تغییر وضع درایستادن
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U نزدیک بهم
close U پرچم افراشته
close U بستن
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close up U از جلو
close up U از نزدیک
to close down U تعطیل کردن
to close down U بستن
close up! U پشت توپ رو !
close with U نزدیک شدن به دشمن
close U منعقدکردن
close by U دم دست
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
to keep close U نزدیک ماندن
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fit U مناسب
run close U سخت دنبال کردن
close combat U رزم نزدیک
of a close texture U سفت باف
he had a close shave of it U مفت جست
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
to close up the rear U اخر از همه امدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
close fistedness U خست
close fistedness U خشک دستی
close fisted U خسیس
close combat U جنگ تن به تن
close confinement U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling U جفتگری قوی
close defence U سه مدافع
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close up view U نمای کلوزاپ
close range U مسافت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close station U خدمه بدو مرخص
close the door please U اگرزحمت نیست
close the door please U خواهش دارم
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close supervision U نظارت مستقیم
close supervision U نظارت نزدیک
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close price U قیمت نزدیک
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-knit U ریز بافت
close-knit U همبسته
close-knit U صمیمی و متحد
close-up lens U لنزکلوزآپ
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close-cropped U مویکوتاهشده
close-set U چشمهاینزدکبهم
danger close U خطرنزدیک است
danger close U خطر نزدیک
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
close station U افراد بدو مرخص
close column U ستون بسته
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
close fitting U چسباندن
close-fisted <adj.> U دست بسته
close fitting U قالب تن
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close-ups U از نزدیک
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-ups U از جلو
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
close aboard U نزدیک
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close aneal U باز پختن مسدود
close aneal U گداختن مسدود
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
close attack U سه مهاجم
close column U ستون جمع
close aboard U چسبیده به
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
close packed structure U ساختار تنگچین
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close order drill U مشق صف جمع
close packed cubic U مکعبی تنگچین
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
To clinch(close,finalize)a deal. U معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
support U حمایت
right of support U حرمت ملک
support U تکیه گاه
support U پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
self support U حمایت از خود
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
support U پشتیبانی کردن
support U پشتیبان زیر برد زیر بری
support U کمک
support r U حامی
support r U پشتیبان
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
support r U نگهدار
in support of U در پشتیبانی از
in support of U در پشتیبانی
support U تایید کردن
support U تحمل کردن
support U متکفل بودن
support U نگاهداری
support U حمایت کردن
support U تقویت تایید
self support U استقلال مالی
support U نگهداری کردن
support U نگهدارنده
support U تایید کردن نگهداری
support U حق مالکیت
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
support U تکفل کردن
support U کمک کردن یا کمک به اجرا
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support U تقویت
support U پشتیبانی
support U پایه
support U تکیه گاه تصدیق کردن
support U تکیه گاه پایه
support U پشتیبان
support U مقر
Thank you for your support U با تشکر برای حمایت شما.
Thank you for your support U با تشکر برای پشتیبانی شما.
support U پشتگرمی
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
high/low/close/open graph U نمودار بالا / پایین / بسته /باز
support programs U برنامههای پشتیبانی
support program U برنامه پشتیبانی
support resistance U واکنش یا مقاومت تکیه گاه
support price U قیمت حمایتی
supply support U پشتیبانی اماد
support bearing U تکیه گاه
support brigade U تیپ پشتیبانی
support clamp U تیر یک طرف گیردار
support command U فرماندهی پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
supply support U پشتیبانی تدارکات
support conditions U شرایط تکیه گاهی
support movement U تغییر مکان تکیه گاه
support library U کتابخانه پشتیبان
support point U نقطه امن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com