English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
march U راه پیمایی
to march forth U پیش رفتن
march U پیش روی گام به گام شمشیرباز
march U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march U راه رفتن
march U تاختن بر
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march U قدم روکردن
march U ماه مارس راه پیمایی کردن
march U قدم رو
march U قدم برداری
march U گام نظامی
march U موسیقی نظامی یا مارش
march U سیر روش
march U پیشروی
rate of march U نواخت حرکت
quick march U قدم رو
quick march U مارش تند
administrative march U راهپیمایی اداری
quick march U راهپیمایی تند
motor march U راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
march unit U یکان راهپیمایی
march past U رژه رفتن
admirals' march U سلام تیمساری
advance march U فرمان پیش
advance march U پیشروی حرکت به جلو
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
to march past U رژه رفتن
tactical march U انتقال جنگی
tactical march U نقل
funeral march U راه پیمایی درمراسم جنازه
tactical march U حرکت جنگی
right oblique march U میل به راست رو
rate of march U نواخت راهپیمایی
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
march past U رژه
march of events U جریان یا سیر حوادث
frog march U غوک واربردن
quick march U گام برداری تند
frog-march U غوک واربردن
route march U راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
dead march U مارش عزا
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
dead march U موزیک عزا
dead march U اهنگ عزا
march order U حاضر براه کردن
march column U ستون راهپیمایی
march order U ف__رمان ح__اضر به راه
march outpost U نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
forward march U قدم رو
march order U ترتیب راهپیمایی
march order U دستورحرکت
march order U ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
double times march U قدم دو
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
double times march U بدو رو
left flank march U سمت چپ رو
left flank march U فرمان سمت چپ رو
Aries the Ram (March 21 ) U برجحمل
left oblique march U فرمان میل به چپ رو
left oblique march U میل به چپ رو
close up! U پشت توپ رو !
to keep close U نزدیک ماندن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
to close down U تعطیل کردن
to close down U بستن
close in U نزدیک شدن به دشمن
close in U نزدیک شدن
close with U نزدیک شدن به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up U از نزدیک
close U تنگ
close U بن بست
close U نزدیک
close U : بستن
close U منعقدکردن
close U مسدود کردن
close U محصورکردن
close U نزدیک به ناو
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U بستن
close U پرچم افراشته
close U ایست توقف
close U پایان
close up U از جلو
close up U کاملا افراشته
close-up U از نزدیک
close-up U از جلو
close-up U کاملا افراشته
close U چهار گوشه
close U حیاط
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close U جای محصور
close U چهاردیواری محوطه
close U نزدیک بهم
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U انتها
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close by U دم دست
close by U نزدیک
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close U تغییر وضع درایستادن
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-up lens U لنزکلوزآپ
close-knit U ریز بافت
close-cropped U مویکوتاهشده
close-knit U همبسته
close-knit U صمیمی و متحد
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
he had a close shave of it U مفت جست
close-set U چشمهاینزدکبهم
of a close texture U سفت باف
run close U سخت دنبال کردن
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close-fisted <adj.> U دست بسته
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
to close up the rear U اخر از همه امدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
close coordination U همکاری نزدیک
close fitting U قالب تن
close column U ستون جمع
close column U ستون بسته
close combat U رزم نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close confinement U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling U جفتگری قوی
close attack U سه مهاجم
close aneal U گداختن مسدود
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close-ups U از نزدیک
close-ups U از جلو
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close aboard U نزدیک
close aboard U چسبیده به
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close fitting U چسباندن
close aneal U باز پختن مسدود
close defence U سه مدافع
close fisted U خسیس
close fistedness U خست
close the door please U خواهش دارم
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close price U قیمت نزدیک
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range U مسافت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close up view U نمای کلوزاپ
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت مستقیم
close station U خدمه بدو مرخص
close supervision U نظارت نزدیک
close station U افراد بدو مرخص
close the door please U اگرزحمت نیست
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close fistedness U خشک دستی
danger close U خطر نزدیک
close fit U مناسب
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
danger close U خطرنزدیک است
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
close order drill U مشق صف جمع
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
close packed structure U ساختار تنگچین
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com