English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close U تغییر وضع درایستادن
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U نزدیک بهم
close U پرچم افراشته
close U بستن
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک به ناو
close U محصورکردن
close U مسدود کردن
close in U نزدیک شدن
close by U نزدیک
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close U چهار گوشه
close U حیاط
close by U دم دست
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close with U نزدیک شدن به دشمن
close up! U پشت توپ رو !
close U : بستن
close U نزدیک
close-up U از جلو
close-up U از نزدیک
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up U کاملا افراشته
close up U از جلو
close up U از نزدیک
to close down U تعطیل کردن
to close down U بستن
close U منعقدکردن
close-up U کاملا افراشته
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close U ایست توقف
close U پایان
close U انتها
close U چهاردیواری محوطه
close U جای محصور
to keep close U نزدیک ماندن
close U بن بست
close in U نزدیک شدن به دشمن
close U تنگ
security U محافظت شده یا رمزدار
security U کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security U پیش از دستیابی
security U مشخصات کاربران مجاز
security U وجه الضمان
security U مصونیت تضمین
security U اطمینان
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
i will be security for him U من ضامن او میشوم
security U اداره امنیت
security U خدمتکاران گروه امنیتی
security U ضامن
security U گرو تضمین
security U وثیقه
security U تامین مصونیت
security U اسایش خاطر
security U امنیت
security U امان
security U ایمنی
value as security U ارزش تضمین
security U تامین
security U تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security U حفافت
security U گرو سهام قرضه دولتی
close support U پشتیبانی نزدیک
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close supervision U نظارت مستقیم
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close supervision U نظارت نزدیک
run close U سخت دنبال کردن
close station U افراد بدو مرخص
close station U خدمه بدو مرخص
to close up the rear U اخر از همه امدن
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close price U قیمت نزدیک
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range U مسافت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close the door please U خواهش دارم
close the door please U اگرزحمت نیست
close up view U نمای کلوزاپ
close-knit U صمیمی و متحد
close-knit U ریز بافت
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close-up lens U لنزکلوزآپ
he had a close shave of it U مفت جست
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close-cropped U مویکوتاهشده
close-set U چشمهاینزدکبهم
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
danger close U خطرنزدیک است
danger close U خطر نزدیک
of a close texture U سفت باف
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close-knit U همبسته
close fitting U قالب تن
close aboard U چسبیده به
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close aneal U باز پختن مسدود
close aneal U گداختن مسدود
close attack U سه مهاجم
close column U ستون جمع
close column U ستون بسته
close combat U رزم نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close confinement U حبس انفرادی
close aboard U نزدیک
close-fisted <adj.> U دست بسته
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close-ups U از نزدیک
close-ups U از جلو
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close fitting U چسباندن
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close coupling U جفتگری قوی
close defence U سه مدافع
close controlled U همکاری نزدیک
close fisted U خسیس
close fistedness U خشک دستی
close fistedness U خست
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fit U مناسب
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
system security U حفافت سیستم
security for costs U تامین هزینه دعوی
security for cost U تامین هزینه دادرسی
security force U اداره امنیت
security files U فایلهای حفافتی
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security force U نیروی تامینی
software security U امنیت نرم افزاری
security glass U شیشه ایمنی
security glass U شیشه نشکن
security market U بازار اوراق بهادار
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
signal security U تامین مخابراتی
security measures U اقدامات تامینیه
security program U برنامه حفافتی
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
to give security U ضامن دادن
to give security U وثیقه دادن
security risk U ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
security service U خدمتکاران گروه امنیتی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
security reasons U دلایل امنیتی
security service U اداره امنیت
security incident U حادثه امنیتی
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
security trigger U دستهامنیت
security camera U دوربین امنیتی
transmission security U تامین ارسال پیام
transmission security U تامین ارسال
security camera U دوربین نظارت
transmission security U تامین مخابره
security camera U دوربین مدار بسته
security force U خدمتکاران گروه امنیتی
security check U چکامنیتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
social security U بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
elevation of security U بالا بردن حاشیه امنیت
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
emotional security U ایمنی هیجانی
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
external security U امنیت خارجی
give security for U تامین کردن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
internal security U تامین داخلی
internal security U امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security U امنیت داخلی
job security U امنیت شغلی
local security U تامین محلی
national security U امنیت ملی
elevation of security U زیاد کردن تامین
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security U تامین الکترونیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com