English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close attack U سه مهاجم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close up! U پشت توپ رو !
close U منعقدکردن
close U : بستن
close U نزدیک
close U بن بست
close U تنگ
close U ایست توقف
close U پایان
close U انتها
close U چهاردیواری محوطه
close U جای محصور
close in U نزدیک شدن به دشمن
close in U نزدیک شدن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U کاملا افراشته
close-up U از جلو
close-up U از نزدیک
close U مسدود کردن
close U محصورکردن
close with U نزدیک شدن به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close by U دم دست
to close down U بستن
to keep close U نزدیک ماندن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close U تغییر وضع درایستادن
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U نزدیک بهم
close U پرچم افراشته
close U بستن
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک به ناو
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
to close down U تعطیل کردن
close U چهار گوشه
close by U نزدیک
close U حیاط
close up U کاملا افراشته
close up U از نزدیک
close up U از جلو
close control U کنترل نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close range U فاصله نزدیک
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت مستقیم
close supervision U نظارت نزدیک
close station U افراد بدو مرخص
close station U خدمه بدو مرخص
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close the door please U خواهش دارم
close confinement U زندان انفرادی
close confinement U حبس انفرادی
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling U جفتگری قوی
close defence U سه مدافع
close fisted U خسیس
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fistedness U خشک دستی
close fistedness U خست
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close combat U رزم نزدیک
close column U ستون بسته
close column U ستون جمع
close aneal U گداختن مسدود
close aneal U باز پختن مسدود
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aboard U چسبیده به
close aboard U نزدیک
close fit U مناسب
close the door please U اگرزحمت نیست
close-up lens U لنزکلوزآپ
close-knit U صمیمی و متحد
close-knit U همبسته
close fitting U چسباندن
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close fitting U قالب تن
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close-ups U از نزدیک
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close-cropped U مویکوتاهشده
close-set U چشمهاینزدکبهم
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-fisted <adj.> U دست بسته
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U از جلو
run close U سخت دنبال کردن
of a close texture U سفت باف
he had a close shave of it U مفت جست
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
danger close U خطرنزدیک است
danger close U خطر نزدیک
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close up view U نمای کلوزاپ
to close up the rear U اخر از همه امدن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-knit U ریز بافت
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
close order drill U مشق صف جمع
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
close packed cubic U مکعبی تنگچین
close packed structure U ساختار تنگچین
attack U افند
attack [on] U حمله کردن [بر]
attack U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
attack U تعدی
attack U تک کردن
attack U حمله کردن
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
attack U تک
attack U تکش
attack U تاخت
attack U حمله کردن بر
attack U مبادرت کردن به تاخت کردن
attack U اعتداء
attack U حمله
attack U تاخت و تاز یورش
attack U مبادرت کردن به
To clinch(close,finalize)a deal. U معامله یی را جوش دادن
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
high/low/close/open graph U نمودار بالا / پایین / بسته /باز
phased attack U تک مرحله به مرحله
phased attack U تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
pillsbury attack U حمله پیلزبری در گامبی وزیرشطرنج
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
preemptive attack U تک پیشگیری
preemptive attack U تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
preparation of attack U شمشیرباز اماده حمله
marshall attack U حمله مارشال در روی لوپس
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
anxiety attack U حمله اضطراب
angle of attack U زاویه حمل
sicilian attack U حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
simple attack U حمله ساده
sozin attack U حمله سوزین در دفاع سیسیلی
spoiling attack U تک ایذایی
suicide attack U قصد کشت بوسیله خودکشی
main attack U حمله اصلی
main attack U تلاش اصلی نیروها
mating attack U حمله ماتی
main attack U تک اصلی
line of attack U سینه شمشیرباز
minority attack U حمله مینوریته
minority attack U حمله اقلیت پیادهای شطرنج
moller attack U حمله مولر در جوئوکوپیانوشطرنج
line of attack U هدف
momentum of attack U دور حمله
momentum of attack U شدت حمله
nimzovitch attack U حمله نیمزوویچ
nimzovitch attack U گشایش لارسن
open to attack U در معرض حمله
spoiling attack U تک ممانعتی
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
stern attack U در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
attack line U خطاصابت
attack on humans U آسیببشری
attack on nature U آسیبمحیطزیست
counter-attack U حمله متقابله
counter attack U پاتک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com